. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

خدا هم منتظر اوست...

 

 


سلام بر تو هنگامی که قیام می کنی!

 

 


باز هم آدینه...باز هم فراموشی...باز هم غروب...و باز هم بی تو...

 

وای بر من...

 

وای بر من که جای خالی حضورت را با فراموشی پر کردم...

 

وای بر من که غریبانه ترین لحظات به یاد تو بودن را به بی بهاترین بازیچه های خاکی! فروختم...

 

و دلم را...امیدم را...به ناچیزترین ها نابود کردم...

 

کاش می دانستم چه می کنم...

 

وای بر من که غریب ترین زمینیان را جایگزین قریب ترین یار آسمانی کردم...

 

ای به بلندی آسمان...ای به خوش صدایی جویبار...ای دلنشین همچو باران بهاری...ای همیشه با من!

 

می دانم...می دانم که هنوز اندکی از یاد تو را در دل دارم...

 

و امید دیدارت را با همین چشمان آلوده به نگاه! در سر می پرورانم...

 

گناه من است ، نادیدن تو... دیدار توست ، بهانه ی انتظار...!

 

گناه تو نیست ، فراموشی من... یاد تو را درست همان جا که محتاج آنم به گوشه ای پرتاب می کنم...

 

وای بر من که خام ترین اندیشه ها را در سر داشتم...

 

وای بر من اگر تو را نداشته باشم...

 

وای بر من اگر دلتنگ تو نباشم...

 

من که محکومم به فراموشی... به جرم بی لیاقتی !!!

 

 

بیا که هنوز اندکی از تو در دل بیتاب این بی قرار باقی ست...

 

بیا تا هنوز تمام تو را...تمام نور بی همتای تو را به باد فراموشی و حسرت نداده ام...

 

بیا تا هنوز جرعه ای از جام جانم از چنگال ویرانگر زمان محفوظ مانده...

 

تا بودنم معنی دار است بیا مهدی...! تا معنی بودنت را درک کنم...!

 

 

 

منتظر باشیم . . .

 

نظرات 8 + ارسال نظر
صبــــــا جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:38 ب.ظ

سلام دوستان آدینه ...

عیدتون مبارک...

ممنون از دوست دوست داشتنی ای که عکس این پست رو فرستاد...

شاد باشید و سلامت...

شبرو جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام صبای نازنینم ...

سلام به تمام احساس های زیبای انتظار ...

انتظاری دل نشین ... هر چند سخت ...

هر چند دلگیر ...

اما ...

در نوع خودش امید بخش ...

امید به آینده ای که زیبایی ها را به همراه دارد ...

چه قدر قشنگ از خودت ... از ما ... در مقابل آقایمان گفتی ...

درست همان چیزی که هستیم ...

ای کاش ... ثانیه ها این کم لطفی مارا به تماشا نمی نشستند ...

ای کاش ...

صبای عزیزم ... زیبا نوشتی ...

خیلی زیبا ...

ممنون از این همه احساس های قشنگ تو ...

غروب های جمعه خودم رو به امام نزدیک تر می بینم ...

خوشحالم که کسانی در اطرافم هستند که ظهور آقا رو با جون و دل می خوان ...

بازم ممنون ...

سلام شبروی مهربون آدینه ی ما...

سلام دوست دوست داشتنی آدینه...

مرسی از این همه لطفتت و این حرفای قشنگت...

امیدوارم تو یکی از همین آدینه ها در کنار یار آسمونی مون آدینه بنویسیم...

شاد باشی و سلامت...

رضا شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ق.ظ

مطلب زیبایی بود از نظر حسی .. از نظر ادبی مقداری حشو داشت ..کلمه های وای بر من و بیا تا که زیاد تکرار شده بودند ... ولی در کل مطلب زیبایی بود مخصوصا این جمله -- وای بر من که غریب ترین زمینیان را جایگزین قریب ترین یار آسمانی کردم -- امیدوارم همیشه پیروز و سربلند باشید

سلام جناب آقای مرتضوی...

عیدتون مبارک ...عیدی خوبی دادید به صبا...ممنون ازتون...

ممنون از انتقادتون و نظر لطف تون...

الان که دقت می کنم می بینم ، هر مطلبی که می نویسم کلی حشو داره... من دقت نکرده بودم تا حالا... ممنون که گفتین برام...

بازم به آدینه ی خودتون سر بزنین...

شاد باشید و سلامت...

راهی شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ب.ظ http://adineha.blogsky.com

سلام صبا ...

چی می تونم بگم ؟ هیچ چیز ...

بازیچه ...

تک بود ... همین .

ان شا الله اجر این نوشته ها رو آقا امام زمان با دستای خودشون بهتون بدن .

شاد باشید و عیدتون هم مبارک باشه.

سلام راهی...

دوست خوب آدینه...

بازیچه ...از ته ته ته دلم کشیدمش بیرون... نمی یومد... با دلخوری اومد...

فکر کنم معلومه...

لطف داری شما...

خدا به همه مون کمک کنه... و مواظب همه مون باشه...

شاد باشید و سلامت...

حسین یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:58 ب.ظ http://silentsong.blogsky.com

سلام...

خیلی زیبا بود... و من محکومم... ( گفتم که از این قسمتش خیلی خوشم اومد... )

ایول...

امشب سریال حضرت ابراهیم رو میدیدم... کاش ما هم یکی از فرستاده های خالقمون رو ببینیم... حضرت ولیعصر...

به امید اون روز...

مرسی از پست فوق العاده زیاباتون...

فعلا.

سلام آقای سید حسین آقا...

ممنون از لطف شما...

من فرصت نکردم ببینم... درس...پروژه...

دعا کنید برای همه ی بچه های آدینه...

آمین...

بازم ممنون ...

مرسی که با آدینه ی خودتون سر می زنید...

شاد باشید و سلامت...

لاوین پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:34 ق.ظ

سلام نازنینم...
نازنین!!!!!!!۱
متنت در نوع خودش بی همتا بود....!!!
یاد تو را درست همان جا که محتاج آنم به گوشه ای پرتاب می کنم...

سلام لاوین مهربون آدینه ی ما...

خوبی نازنین؟!

ممنون از لطفت لاوین جان.

بازم به آدینه ی خودت سر بزن گل محبوب خدا .

شاد باشی.

نوا شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ق.ظ

همیشه راهی هست . . .

همیشه کسی هست . . .

اما . . .

بهانه ای باید . . .

سلام.

بله خب. شکی نیست. برای همین این جاییم.

اما...

بهانه ای باید...

شاد باشید گل محبوب خدا...

مسافر شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:41 ق.ظ


از آن ترسم که غافل پا نهی تو

نشیند خار مژگانم به پایت

سلام مسافر مهربون آدینه...

خوش اومدی...

همیشه شعرهای قشنگی برامون می نویسی...

دست طلا...

شاد باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد