. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

یقین دارم که می آیی

سلام عزیز دلم ؛ مهدی من ؛

 

هرچقدر با انگشت سبابه‌ام ، لگد به کمر این قلم بی‌نوا زدم ، حرکتی نکرد . چیزی ننوشت .

 

هرچقدر با زبان کنایه ، تازیانه بر وجدان خفته ام زدم ، بیدار نشد که نشد . نتوانستم درون خود را کنکاش کنم .

 

هرچقدر با مشت گره کرده بر پیشانی‌ام کوفتم ، چیزی از این جام استخوانی بیرون نریخت . تراوشی ندیدم از ذهن تاریکم .

 

قلمم ننوشت " مولایم ، جانم به فدایت . "

وجدانم نگفت " آقا جان ، هستی ام به قربانت . "

ذهنم نیندیشید " مهدی نازنینم ، زندگی ام وقف تو باشد . "

 

گویی ، این همه گناه که سالهاست همسفر من در جاده ی عمر شده ، کمر قلم سیاهم را شکسته و دیگر ، هیچ چیز نمی تواند وجود او را صیقل دهد .

 

مثل اینکه ، تمام خبط و خطاهایم ، ‌همانند بختکی ، بر روی سینه ی وجدانم نشسته و نمی گذارد از خواب غفلت بیدار شود .

 

انگار ، حجم تو خالی افکار نادرست ، تمام اندیشه ام را بلعیده است و دیگر توان فکر کردن به خوبی ها را ندارم .

 

می ترسم از اینکه به دروغ ، اظهار دوستی کنم با فرزند رسول خدا . می ترسم روزی ادعای سربازی صاحب زمان ، یقه ام را بگیرد که چرا برای رهبرت نمی جنگی ؟

 

هراس دارم از لحظه ای که بدنم را سپر وجود نازنین حجت خدا کنم در برابر تیرهای شیطان .

 

چون هنوز یقین ندارم . چون هنوز باور ندارم . چون هنوز اعتماد ندارم . مطمین نیستم به آنچه که هستم . هنوز نمی دانم مسلمانی یعنی چه ...

 

امام زیبای من ، تکیه گاه معنویت انسانهای این دوران ،  سرور مسلمین جهان ، نور خدا بر زمین ، تو را به گوشه ی چارقد مادرت زهرا قسم می دهم ، هوای ما جوانان ایرانی را داشته باش . در سالی که مقارن گشته با میلاد مسعود پیامبر عظیم الشأن مسلمین ، در سالی که از سوی رهبر عزیز انقلاب عزیزمان ، سال نو آوری و شکوفایی ملت ایران لقب گرفته ، شفاعتمان کن نزد خالق متعال . با نام مبارکت بیمه‌مان کن در مقابل خصم شیطان . تن و روحمان را نذر لبخند رضایت تو کرده ایم ، تن و روحی سالم از خدا ، برای نثار جان تو کردن ، برایمان بخواه . یقین عطا فرما به ما که هستی و تنهامان نمی گذاری ... که می آیی و از این رنج رهایی مان می بخشی . که میبینیم روزی ، تو را سوار بر اسب سپیدی که همه مان آرزویش را داریم ...

 

آقا جان ، ای آنکه ندیده شناخته ایم تو را ، ای تویی که خاطرخواه خاطر آزرده ات هستیم ، نعمت خدا را با ظهورت بر ما تمام کن . مهدی جان ، عزیز من ، جانانه ی من ، گل نرگس ، یوسف زهرا ، ولی مطلق دینداران ، تو را به جان یاران با وفایت ، یک بار دیده مان را به جمالت منور بفرما و دیده هامان را پاک گردان با اشک شوق ...

 

سرور من ، برادر خوبم ، امام بزرگوارم ، پدر رنج کشیده ام ، ولی عصر من ، عرضی دارم به حضورتان ، خواهشی دارم از محضرتان ، می خواهم امسال از خدا برای تمام ما جوانان ایرانی حجاب بخواهید .

 

حجاب چشم ، تا دیدگانمان بر بی بند و باری‌ها گشاده نباشند ، حجاب گوش ، تا اصوات ناخوش غیبت و تهمت را نشنویم ، حجاب زبان ، تا چیزی نگوییم که پشیمانی به همراه آورد ، حجاب صورت ، تا با اخم خود ، دل کسی را نشکنیم ، حجاب سیرت ، تا با ریا ، خوبی های درونمان را پامال نکنیم ، حجاب ظاهر ، تا کسی را با زیبایی های جسممان ، به بیراهه نکشانیم  و حجاب عقل ، تا افکار پلید را از خود دور کنیم ...

 

التماس دعا داریم از شما ، آقایمان ، آقای آقایان ، عیدتان مبارک ...

 

ظهور

 

نوروز

نظرات 3 + ارسال نظر
شیدا پنج‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:49 ب.ظ http://dolphine20.blogfa.com


سلام .

مطلب زیبایت را خواندم . خوشحالم که هویت خود را می شناسی . شیعه بودن ، مسلمان بودن ، سرباز امام زمان بودن ، ایرانی بودن که هر کدام به تنهایی برای اینکه کسی به آن افتخار کند کافی است . ایرانی هستیم ، ایرانی که در تمام طول تاریخ چندین هزار ساله اش حتی برای یک لحظه بتی را در خود راه نداده . و ایرانیان هرگز در طول تاریخ بت پرست نبوده اند .

شاید راز اینکه امام زمان عجل الله بعد از ظهور اولین جایی که تشریف می برند ، ایران است ، همین باشد .
این تنها یکی از هزاران هزار افتخار ایرانی بودن است .

برای شما و دیگر دوستان تان سلامتی و موفقیت از خدا می خواهم . سال خوبی را برای شما آرزو می کنم .

خداحافظ .

صبــــــا جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ب.ظ http://adineha.blogsky.com


" اللهم اجعل نفسی مطمئنة بقدرک " ...


می رسد از سفر آینه خورشید به دست

آن که دنیا به تماشایش خواهد پیوست

مثل آغاز بهار است ، شکفتن با اوست

می توان با او باران شد و بر ابر نشست

دوست را خواندم ، از کوچه ی تنهایی دل

پاسخم داد که این کوچه ندارد بن بست

درد هایی که مرا بود به دل می گفتم

یک شب این آینه از دست من افتاد ، شکست

اتفاقی ست که افتاد و دلم عاشق شد

اولین تجربه ی عشق همین است که هست ...


سلام .

خیلی زیبا نوشتید . برای دعاهای قشنگی که گفتید میگم آمین .

آدینه ی قشنگیه .

یا حق .

ساروخانی جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:34 ب.ظ

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که باز بینم دیدار آشنا را

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را


سلام ... ممنون ... موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد