چشم هامان خسته است. گویی در غبار اوهام فرو رفته ایم.
دست های لرزانمان در انتظار دامان ترحم است.
و این، گونه های خشکیده مان که در قحطی شبنم می میرد!
کاسه های گدایی احساسمان را بنگر که به خشکسالی معرفت دچار شده اند.
کجاست آن ییلاق سبز نگاهت که سپیده دمانش، شبنم افشان است؟
کجاست آن حضور نورانی که لحظه های حیاتش، ثانیه های بارانی و زمزمه های نورانی است؟
پروردگارا !
عشق را با دستان او بر قلب ها حاکم گردان و توحید را با جام او بر جان ها بچشان.
"ا.اصغری، نامه های جوانان به امام زمان(عج)"