. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

روز جوان مبارک ...

سلام؛

 

علی؛ علی جان؛ علی اکبر؛

 

 چشم باز کن، امروز، روز خوش یمنی است ... ببین؛ هزاران جوان مشتاق، بیرون قتلگاه منتظر تو اند. برخیز و به استقبالشان برو. خیمه برای همه شان جا دارد ... آمده اند تا به تو تبریک بگویند. آمده اند روزت را به تو تبریک بگویند ...

 

آری! می دانم. اکنون وقت مناسبی نیست. هنگامه ی جنگ است و بساط پذیرایی حاضر نیست. اما می توانی با شبیه ترین اخلاق به رسول خدا و شبیه ترین چهره به رسول خدا، به آنان خوش آمد بگویی... حتما خوشحال می شوند.

 

خوش آمدید، بفرمایید ... 

 

 

علی جان، خاطرت هست هنگام عبور از کوچه، والی مدینه نام تو را پرسید؟ با غرور و افتخار گفتی: "علی

 

و نام دو برادر دیگرت را پرسید و تو باز هم گفتی: "علی و علی"

 

عصبانی شد. گفت: "علی، علی، علی؛ پدرت چه می خواهد که نام همه ی پسرانش را علی انتخاب کرده ؟"

 

و وقتی تو، پیش پدر رفتی و این پرسش را مطرح کردی، نور چشم پیامبر، حسین ابن علی (ع) اینگونه پاسخت داد: "والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنایت کند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم. "

 

یادت هست پدر، در روز عاشورا، زمانی که با دستان خسته، پای تو را در لگام اسب می گذاشت و خاک کربلا را از شانه هایت پاک می کرد، رو به لشگریان کرد و گفت: "ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم."

 

یادت هست پدر، وقتی سر خونین تو را در بغل داشت، اف بر دنیا فرستاد و بعد از آن لحظه ای از دنیا راضی نبود ... ؟

 

علی جان، تو هم نام جدّت هستی. او که دلیرترین و پاکیزه خو ترین مردان عصر خویش بود. تو شبیه ترین انسان ها به رسول خدا (ص) هستی. تو کسی هستی که حسین (ع) که همه می دانند دردانه ی خدا بود در زمین، با دستان خویش خاک از چهره و خون از سر تو پاک کرد ...

 

و یادم هست کمی پیش از شهادت از پدر پرسیدی: "پدر جان، مگر ما بر حق نیستیم؟"

 

و وقتی پدر فرمود: "آری، ما در راه بندگی خدا قدم نهاده ایم و والله که ما بر حق هستیم..."

 

تو گفتی: "پس، از مرگ باکی ندارم. انّا لله و انّا الیه راجعون"

 

هنگام شهادت، جوان بودی، شاید از امروز من، کم سن و سال تر. اما باورهایت و خواسته هایت عجیب، بزرگ و دست نیافتنی است. تو در دامان پدر جان سپردی. شیرینی جهاد چشیدی و در ابتدای راه جوانی، جان خویش فدای اسلام کردی. جان جوان، گوهری ناب است. تو، وجود پر گهرت را به دین و آیینت تقدیم کردی.

 

اما امروز، ما، با آن چه که آرمان تو بود، با آنچه که خواست تو بود، فرق داریم. گویی ندیدیم و نفهمیدیم که برای چه، جوانی ات را تقدیم اسلام کردی. امروز، ما فراموش کرده ایم که شما رفتید تا ما بمانیم ...

 

ولادتت مبارک علی جان، روزت مبارک شهید جوان، اینها، همه مبارکت باشد، جان حسین ...

 


 

پ.ن

 

جان جهان، جوانه زد

در بغل شاه جوان

 

شاه جوان، شاد شد از

خنده ی جانانه ی جان

 

علی اکبر آمده است

روح پیمبر آمده است

 

خلق جهان، شاد شوید

دل، پی دلبر آمده است

 

 

ولادت با سعادت حضرت علی اکبر (ع)، جوان رشید ابا عبدالله الحسین (ع) و آیینه ی تمام نمای وجود پاک رسول خدا (ص)، بر امام  زمان (عج)، تمامی شیعیان و مخصوصاً جوانان ایرانی مبارک باد ...


 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
صبا جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:17 ب.ظ

علی اکبر، علی گل لیلا، علی مدد...

سلام راهی...

هنوزم مثل همیشه قلم‌تون محشره. روان و نزدیک.

شما شادی عید و غم فراموشی رو قشنگ به هم پیوند می‌زنید. دست‌تون سپاس. ایشالا صاحب آدینه‌ها واسطه‌ی فیض الهی باشن برای شما. و برای ما نیز هم

همیشه شاد و سلامت باشید در پناه خدا.

خدا نگهدارتون.

سلام؛

هنوز هم بیشتر از قدرم، منو مورد لطف قرار می دید.

ان شا الله روزی بیاد که صاحبمون، از ما راضی باشن ...

سلامت باشید.

یاحق

یه رهگذر همیشگی جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:27 ب.ظ

"علی، علی، علی؛

سلام.
بسیار زیبا و دلنشین توصیف فرمودین. با علی باشین. انشالله.

خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
سر عقیده خود پاى فشارند چو کوه
بسان کاه زهر باد جابجا نشوند
آمین.

سلام و ممنون از شما.

آمین.

سلامت باشید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد