به نام خدا صاحب اقتدار بردبار
در پاى سرو قدت سر می نهم به زارى باشد که یک قدم هم بر چشم من گذارى
تو آسمانى و من افتاده چون زمینم ره میبرم به سویت دستى اگر برآرى
جان شکستهام را امید عافیت نیست جز آنکه با نگاهى وى را علاج دارى
در سایه بلندت اقبال کوته من آن بخت جاودان را دارد امیدوارى
اى تکیه گاه هستى از غربتم برون آر از تنگناى ظلمت تا اوج رستگارى
اى آرزوى دلها در صبح دولت تو خوش میرسد به پایان، یک عمر انتظارى
چشمان بی فروغم در انتظار رویت هر جمعه میشمارد یک هفته بی قرارى
*اللهم عجل لولیک الفرج*