به نام خدا...
هیچی ندارم بگم. فقط میخوام تا قبل از اذان مغرب فکر کنم توی تمام این هفت روزی که گذشت، چه کاری کردم که دل امام زمانم رو شاد کرده باشم؟ چه کاری کردم که دردی از دلش بردارم؟ یا نه... کاری که حداقل وقتی منو میبینه بگه حداقل این یکی یه قدمی برای خدا برداشت...
میخوام دلم تر و تازه بشه. برای همین... میخوام برگردم پیش استادم. هفتهای یه روز کامل.
خدا به همهمون توفیق بده که یه قدمی در راه رضای خودش برداریم.
به امید ظهور دولت دوست...
در پناه خدا...