سلام آقا جونم؛
چند شب پیش تو راه منزل به خیابونی رسیدم که سربالایی با شیب نسبتا تندی داره. یه آقای میانسال رو دیدم که روی ویلچر نشسته بود و داشت هن و هن کنان به سمت بالای خیابون حرکت میکرد.
فوری رفتم سمتش و باهاش سلام و علیکی کردم و پشت چرخش ایستادم و در حال هل دادن صندلی چرخدار بهش گفتم: "همراه و همسفر نمیخواید؟"
با خنده جواب داد: "نمیخوام مزاحمت بشم جوون."
گفتم: "مزاحم نیستی جوون! هممسیریم..."
توی مسیر با هم حسابی گپ زدیم. فهمیدم جانباز دوران دفاع مقدسه . داشت از مهمونی بر میگشت. بهم گفت که زودتر از مهمونی برگشته تا خودش یه ورزشی کرده باشه. خانوادهاش هم با ماشین داشتن بر میگشتن. میگفت بهشون گفته این چند تا خیابون رو پیاده برن و ورزشی کرده باشن اما بچهها قبول نکردن.
از وضعیت جوونها گله میکرد. میگفت از این ترس داره که اگر امروز جنگی بشه جوونها غیرت دفاع از کشور رو ندارن و مثل جوونهای 30 سال پیش نمیتونن از کشور دفاع کنن.
دلم برای کشورم سوخت. کشوری که جوونهای سالهای دورش به خاطر خاکش جون و مال و زندگیشون رو فدا کردن و جوونهای امروزیش با بیغیرتی تمام، پرچم کشورشون رو به رأی و شور میذارن که ببینن پرچم امروز ایران قشنگتره یا پرچم دوران پهلوی و سلجوقی!!!
از حماقت و بیخردی دوستانم که این روزها توی فیسبوک به راحتی، بیغیرتیشون رو جار میزنن و تصاویر نیمه عریان خودشون و همسرانشون رو به نمایش میذارن خستهام. نمیدونم چه برخوردی باید با کسی بکنم که زیر مطالب سایتهای خبری، از اسرائیل و امریکا دفاع میکنه و نمیفهمه داره دل دشمنش رو شاد میکنه.
بعضی وقتا آرزو میکنم ای کاش تو دورانی به دنیا اومده بودم که این همه فناوری وجود نداشت. فناوریهایی که باعث شده غیرت دینی و میهندوستی و دفاع از ناموس رو توی فیسبوک به خاطر 4 تا لایک از سمت دیگران، به سخره بگیریم...
آقا جان، دعا کنید برای ما. خواهش میکنم دعا کنید برامون.