سلام نویسنده؛
انگار، تن خستهی قلمم قولنج کرده ...
عجیب، دلنوشتههایم، هوس لگدمال شدن دارند ...
بگذار دو پایت را بر شانههای این متن؛ شاید این همه کرختی و سستی از داستانهایم برود.
تا به کی باید منتظر جوهر تازهای باشم؟ وقت آن است، خودت بیایی و پیکر شکستهی مدادم را بتراشی.
بیا نویسنده. بیا ...
نوشته های من بدون حضور تو خطوط کج و معوجی بیش نیست. بیا و به نستعلیق بنویس شعر سپید مرا.
بیا و ردیف کن، قافیههای قصیدهام را ... بیا و از نو بنویس عاشقی مرا ...
بدون تو، گویی، نثر من، نظم ندارد...
تو که باشی خطوط دفتر چکنویسهایم میرقصند. تو که باشی، موج میشوند تمام آن خطوط آبی کمرنگ. موج میشوند و دریا میشوند و عشق میشوند و سر میکشند به ساحل زندگی ...
اگر میدانستی که در حضور تو، دستخط من، زیر نور خورشید، به این سو و آن سو، راه کج نمیکند ...
اگر میدانستی که با حضورت، نوشته هایم شعر میشوند ...
اگر میدانستی ...
اگر میدانستی ...
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن: التماس دعا داریم ...
سلام راهی.
توی این چند سال که آدینهها رو داریم، اولین آدینهایه که دو بار بهروز شدیم...
خب این یه اتفاق نادر و جالب بود.
سپاس راهی.
در مورد نوشتهتونم که گفتم قبلا...
شاد و سلامت باشید. اجرتون با خودشون!
سلام
والا چه عرض کنم. نمی دونم اتفاق خوبی بوده یا نه. به علت عدم هماهنگی من بود.
ممنون در هر حال.
سلامت باشید
سلام.
زیباست. ای کاش به نام نویسنده اش نیز اشاره می کردین تا اگر خواستیم برداریم با ذکر نام ایشان برداریم تا رعایت در امانت شده باشد.
آرام و شاد در پناه خدا
سلام مهران عزیز،
راهی نوشتههاش رو از کنج للش پیدا می کنه و اینجا می نویسه. نویسندهی اصلی این نوشته ها خداست ...
کپی رایتش آزاده دوست نازنینم.
موفق باشید.
راهی
سلام.
ممنونم از جواب زیباتون. کنج دلتون روشن به نور اخلاقیات خدایی.آمین.
التماس دعا
درپناه خدا .