. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

عاشورای من کی می رسد؟

نوشت: بیا که باغ ها به سامان است و دلها مشتاق. بیا که منتظرانت اشک شوق می ریزند و عدالت پدرت را از تو می جویند. بیا که...

خواندم: تا کی به انتظارت بایستم و نیایی؟ بر من سخت است که دیگران را ببینم و از دیدار تو محروم باشم. بیا که دلها...

نوشت و نوشت و نوشت و... نه، دیگر ننوشت، شمشیر را برداشت و رفت، رفت و خون ریخت و سنگ زد و اسیر گرفت و برگشت...

و من همچنان می خوانم، می خوانم و می خوانم... نکند من هم شمشیر بردارم؟!...

تسلیت...

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اگرچه مثل محرّم نمی‌شوم هرگز


جدا ز روضه و ماتم نمی‌شوم هرگز


مرا ببخش مرا چون که خوب می‌دانم


که توبه کردم و آدم نمی‌شوم هرگز


اسیر جاذبه‌ی حُسن یوسف یاسم


که محو در گل مریم نمی‌شوم هرگز


گناه‌کارم و حتی بدون اذن شما


بدان نصیب جهنم نمی‌شوم هرگز


به جان عشق قسم غیر چهارده معصوم


به پای هیچ کسی خم نمی‌شوم هرگز


قسم به قلب سپیدت سیاه‌پوش کسی


به جز شهید محّرم نمی‌شوم هرگز


نَمی فُرات بیاور چرا که من قانع


به سلسبیل و به زمزم نمی‌شوم هرگز


در انتهای غزل من دوباره می‌خواهم


فقط برای تو باشم نمی‌شوم هرگز


سید حمیدرضا برقعی

معنا ندارد...


وقتـــــی تــــو اینجایی بیا معنا ندارد
آقــــــــا کجا هستی کجا معنا ندارد

بیمـــــاری ما غفلت از یاد نگار است
دور از طبیبان هـــــــم دوا معنا ندارد

من که گناهم راکمی هم کم نکردم
در معصیت این حــــــرفها معنا ندارد

تو وعده صدق خدا هستی و اینقدر
آقا بیا ... آقا بیا ... معنــــــــــا ندارد

ای مهربانتــــــر از پدر مادر چه گویم
بی تــــــو رسیدن به خدا معنا ندارد

بایـــــــد که نوکر سوی اربابش بیاید
از مــــــــــــا به تو لفظ بیا معنا ندارد

""اللهم عجل لولیک الفرج""

ای عشق!

در گوشه‌ی چشم اشکِ نم‌نم دارم

عمری‌ست غروب جمعه‌ها غم دارم

تو نیستی و جای نگاهت خالی‌ست

ای عشق! بیا که من تو را کم دارم

زهرا هدایتی