به نام خدا...
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
ماندهام بی تو چرا باغچهام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه، مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فالفروش است و به عشقت هر روز
میخرم از پسرک هر چه تفأل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت... تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد...
(سید حمیدرضا برقعی)
به امید ظهور دولت دوست...
پ.ن: منتظر به روز رسانی، توسط یکی از دوستان آدینهای بودم که گویا فراموش کرد... شرمنده شدم باز.