به نام حضرت دوست
از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کردهی خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر میپرسی
از کوفه ولی مقیم تهران هستیم!
ما لشگری از سلاح روسی داریم
در دوز و کلک رگ ونوسی داریم
هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم
این هفته فقط نیا عروسی داریم
از جور زمانه ما شکایت داریم
اندازهی کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
آقا به نبودنت که عادت داریم...
...
صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...
از آنچه که ما دوست نداریم نگو!
پ.ن: خدایا! ما را اهل کن لطفا!...
هم با سخن و اشاره گفتیم دروغ
هم با کمی استعاره گفتیم دروغ
تا آمـدنت لحظـه شمـاری داریم
شرمنده اگر دوباره گفتیم دروغ
آقــا بر مـا سست عهدان ببخش .
دعایمان کن تا از جرگه ی پیمان شکنان
و کوفی مسلکان نباشیم " یا مهدی ادرکنا "
سلام بر شما. شعر جالب و قابل تاملی بود.
آری عشق با منفعت طلبی قابل جمع نیست .
سلام بر شما.
درود بر شاعرش.
برای ما هم دعا کنید.
خدا عاقبت همهمونو ختم به خیر کنه. آمین.