... ای مـفـخـر آدیــنـهام ... مـن عـاشـق دیـریـنـهام ...
... ای مـفـخـر آدیــنـهام ... مـن عـاشـق دیـریـنـهام ...
به نام خدا
دیشب به دست غم گره افتاد در دلم
یعنی هوای سامره افتاد در دلم
گفتم به خود که روز نیایش شب دعاست
ای غم برو که مقصد من سر من رأست
آنجا که انبیا به طوافش رسیدهاند
سیمرغها به قلهی قافش رسیدهاند
آنجا که چشمها پلی از آب بستهاند
یعنی دخیل گریه به سرداب بستهاند
آنجا که جلوهگاه گل روی دلبر است
این عطر روحپرور از آن کوی دلبر است
او را هزار ماه جبین مشتری بود
او را نگین وحی در انگشتری بود
سنگ بنای کعبه سیاهی خال اوست
وجه خدای جل جلاله جمال اوست
جان بیفروغ طلعت او جان نمیشود
او حجت خداست که پنهان نمیشود
روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را
احلی من العسل کند این جام زهر را
در عدل او جهان زبر و زیر میشود
یعنی فروغ عدل جهانگیر میشود
یوسف به بوی پیرهنش زنده میشود
دلهای مرده با سخنش زنده میشود
گفتند آسمان و زمین بیقرار اوست
خورشید شعلهای، قَبَسی از شرار اوست
گفتند اوست محور منظومهی حیات
گفتند گردش دو جهان در مدار اوست
گفتند کعبه چشم به راهش نشسته است
صبح و سپیده و سحر آئینهدار اوست
گفتند روز جلوهی آن آخرین امام
پیغمبری مسیح نفس در کنار اوست
متن حدیث افضل العمال امتی
تصویر قدر و منزلت اقتدار اوست
یک نکته از هزار بگویم که منتظر
خود در میان جمع و دلش بیقرار اوست
آن کس که دل به جلوهی موعود بسته است
در اختیار خویش نه در اختیار اوست
آن کس که شاملش شود لطف محض یار
شاید که ادعا بکند محض یار اوست
او را بخوان در آینهی ندبه و سمات
فرزندی از سلالهی طاها و محکمات
روی لبش تلاوت لبیک دیدنی است
آری دعای او به اجابت رسیدنی است
احیاگر معالم دین خداست او
شمس الضحای روشن و نور الهداست او
ای آخرین امید بشر در کویر غم
حرم حریر عاطفه در زمهریر غم
مضمون بکر و ناب مناجات جوشنی
فرزند اختران درخشان و روشنی
ای یک اشارهی لب تو سابغ النعم
یک زمزمه دل شب تو دافع النقم
چشمان ما غبار گرفته نیامدی
دامان انتظار گرفته نیامدی
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم متی ترانا گفتم متی نراک
یا ایها العزیز ببین خسته حالیام
چشمان پر ستاره و دستان خالیام
مائیم آن خسی که به میقات آمدیم
شرمنده با بضاعت مزجات آمدیم
شام فراق سورهی والیل خواندهایم
یوسفندیده اوف لنا الکیل خواندهایم
یا ایها العزیز به زیبائیات قسم
بر حسن دلفریب و فریبائیات قسم
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه چشم به راه ظهور توست
تنها نه از غمت دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده باران گرفته است
شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است...
(محمدجواد غفورزاده)

تولدتون مبارک آقا...
به امید ظهور دولت دوست
صبــــــا
جمعه 23 خردادماه سال 1393 ساعت 01:58 ب.ظ