«به نام خداوند بخشندهی مهربان»
تکسوار حجاز ادرکنی
ای مرا چارهساز ادرکنی
قبلهی عشق، کعبهی امید
روح سوز و گداز ادرکنی
تو امام نیازمندانی
ای مسیحای ناز ادرکنی
دین من یک کرشمه از تو بود
نیّت هر نماز ادرکنی
هرچه دارم تصدّق سر توست
ای زما بینیاز ادرکنی
کی شود صبح جمعهی پنجرهها
رو به سوی تو باز ادرکنی...
(احسان محسنی فرد)
«به نام خداوند مهربان»
مـرا به خـانه ی زهـرای مـهـربان ببـریـد
به خاکبوسی آن قبر بی نشان ببرید
اگر نشانی شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشـیان ببـرید
کجاست آن در آتش گرفته، تا که مرا
برای جامه دریدن به سوی آن ببرید
مرا، اگر شـدم از دسـت، برنگـردانیـد
به روی دست بگیرید و بی امان ببرید
کجاست آن جگر شرحه شرحه تا که مرا
کنار سنگ مزارش، کـشان کـشان ببـرید
مرا که مهر بقیع است در دلم، چه شود
اگر به جـانـب آن چـار کـهکشـان بـبـریـد
نه اشتیاق به گل دارم و نه میل بهار
مرا به غربت آن هیجده خـزان بـبـریـد
کسی صدای مرا در زمین نمیشنود
فرشتهها! سخنم را به آسمان ببرید........
افشین اعلاء