. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

مصاف در فاطمیه

به نام خدا... 

سلام دوستان. 

این صفحه رو ببینید...: جنبش مصاف (سخنرانی استاد رائفی‌پور در ایام فاطمیه) 

مطالب گفته‌شده بسیار عالی هستند. توصیه می‌کنم حتما گوش بدید. 

ضمناْ سلسه همایش‌های «روایت عهد» رو هم اگر بتونید شرکت کنید، کلی چیز جدید و به‌دردبخور یاد می‌گیرید.

در پناه خدا...

آدینه

 

 

برآى اى آفتاب برج توحید        در آر از ابرِ غیبت قرصِ خورشید

ألا اى مطلع الشمس هدایت        جهان تا کى گرفتار ظلالت

تمام انبیاء در انتظارند        به عدل و داد تو امیدوارند

توئى آن کوکب درّى در آفاق        که نور الرّب کند بر ارض اشراق

تو هستى قائم بالحقّ من الحقّ        تو هستى علم محض و عدل مطلق

تو هستى مهدىِ هادى الى الله        زسرِّ مستسرِّ غیب آگاه

به تو شد ختم طومار امامت        قیام تو کند بر پا قیامت

بتابد آیه نور از جبینت        درآید دست حق از آستینت

ظهورت مظهر اسماء حسنى        جمالت جلوه امثال علیا

کمال اهل عالم در تو شد جمع        جهان پروانه و رخسار تو شمع

برون آئى اگر از پرده غیب        شود ظاهر کتاب الله بلا ریب

هرآن چه داشت آدم تا به خاتم        نمایان گردد از آن اسم اعظم

تو موعود خدا اندر زبورى        ضیاءِ مشرقِ اللهُ نورى

مبارک برتو باد این تاج اقبال        خطابِ سیدى! از صادقِ آل

کند موسى تمناى مقامت        مسیحا، جان بکف اندر سپاهت

امین وحى باشد در رکابت        بود اعلى زهر عالى جنابت

شود پیرِ زمانه هر جوانى        زمان شد پیر و امّا تو جوانى

باسم حى، حیاتت متصل شد        زمان اینجا رسید و منفعل شد

تو سلطان زمین و آسمانى        ولى عصرى و صاحب زمانى

ملائک برتو نازل در شب قدر        سلام حق به تو تا مطلع الفجر

قضا را چون به امضایت رسانند        بفرمان تو گوش جان سپارند

توهستى پیشواى اهل عالم        امام حضرت عیسى بن مریم

چو دید از نور حق روشن روانت        خلیل الله شد از شیعیانت

بخَلق و خُلق چون تو بهترینى        بحق، طاووس فردوس برینى

خلافت از خداى حى قیوم        بنام نامى تو گشت مختوم

زصدق و عدل جانت را سرشتند        «وتمّت» را بنام تو نوشتند 

 

 آیت الله حاج شیخ حسین وحید خراسانی

انتظار...

آقای ما!
بیا که احساس نیازمند توست!
پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را می خوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند!
بیا که دستهای ناتوان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر می چیند و لطافت باران را به جاده های عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت!

بیا که زمین تشنه ی محبت و سلام توست و زمان در نقطه ی انتظار ایستاده است...

                                          " اللهم عجل لولیک الفرج"


میان این دو انتخاب!

بسم الله الرّحمن الرّحیم


سلام

تو را...فقط با نام هایت می شناسیم!!!
ای تنها پناه لحظه های تنهایی و بی پناهی مان!
ما را ببخش که هراز گاهی که درمانده می شویم و تو را وسیله قرار قرار می دهیم برای استجابت
دعاهایمان  نهایت منتظر بودن مان در این خلاصه میشود که دعا می کنیم :
"ولا تنسا ذکره و انتظاره و الایمان به وقوه الیقین فی ظهوره و الدعا له و الصلوه علیه"
می بینی آقایم؟
حتی برای به یاد داشتنت هم باید دعا کنیم باید دعا کنیم تا به تو ایمان بیاوریم!!
شرمنده ایم که باید بگوییم :تو را گم کرده ایم !
و البته تنها افتخارمان همین است که گمشده ی کوی یوسف زهرایی!این بار یوسفی گم نگشته پس برایمان دعا کن تا برای فرج خودمان دعا کنیم!
تا بدانیم بر سر سفره ای که مدتهاست ریزه خوار انیم هنوز صاحب خانه نیامده است !
تا بفهمیم از بی گناهی ما نیست که بلایی نمی اید .گناه ما این است که "و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم"را فراموش کرده ایم.

مولای من!
دعا کن تو را با وجود تمام بد عهدی هایمان صدا بزنیم و مقیم کوی انتظارت شویم که تو بر ما از خودمان مشتاق تری!


دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،

گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛

کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!


پ.ن

نویسنده ی مطلب ناشناس بود اما حرف هایش کاملا آشناست...