. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

سردم شده ...

سلام مولا ؛

 

دیروز آمده بودم سمت محله ی شما . کلی پیاده راه رفتم تا رسیدم سر کوچه ی معصومیت ...

 

رفتم دم در خانه ای که روی پلاکش حک شده بود : اینجا با وضو وارد شوید ...

 

 در زدم اما کسی در خانه نبود ، بیشتر صبر کردم . بازهم خبری نشد . همسایه ای گفت : ایشان فعلا تشریف ندارند . بعدا دوباره بیایید ، شاید قسمتتان بشود که ملاقاتشان کنید ...

 

با خودم گفتم حالا که سعادت دیدار امام پاک ،  نصیبم نشد ، نامه ای بنویسم و برایتان جابگذارم تا بخوانیدش ...

 

 

 

به نام خدایی که به ما قدرت انتظار موعود را می دهد

 

مولای نازنین من ، خود بهتر از من می دانید که زمستان زمین نزدیک است ... یعنی راستش را بخواهید ، فکر کنم الآن دیگر شروع شده باشد ، مردم خیلی سردشان شده ، دیگر گرمای محبت بینشان نیست . دیگر کسی صبح زود وضو نمی گیرد . انگار آب یخ بسته باشد ...

 

دنیا فکر کنم سرما خورده باشد ، آخر صدایش بدجوری گرفته . به جای صدای شیرین قرآن و اذان و دعا ، صدای آواز در کوچه خیابان ها می پیچد .

 

مردم دیگر شاداب نیستند . همه کرخت و سست شده اند . انگار سرما در وجودشان رخنه کرده است ، همه در خوابند . خواب غفلت ...

 

آتش عشق بین مسلمانان خاموش شده . دیگر کسی به فکر برادر مسلمانش نیست . همه فقط به این فکر می کنند که تعداد پیراهن هاشان بیشتر شود . که تا شاید سرما نخورند ...

 

 همه انگار قلب هاشان را گذاشته باشی داخل فریزر ، نسبت به حجابشان ، بی احساس شده اند . غیرت درونشان می لرزد از سرما ...

 

مولا . چرا با نفس گرم و آغوش گرمتان بهار را صدا نمی زنید ؟ اجازه ندهید ما هم سردمان بشود . التماستان می کنم ... سردی برای ما حکم مرگ دارد .

 

شما را به خدا قسم ، یا قدرت تحمل این سرما را از خدا برایمان بخواهید ، یا این که دم گرمتان را از ما دریغ نکنید ...

 

منتظریم . با تمام وجود ... امیدمان به شماست .

 

ما و روزگارمان را از یخبندان نجات بدهید مولا ...

 

خدانگهدارتان باشد .

 

از طرف یکی از عهد بسته هاتان

 

mola 

 

مهدی جان . . .

 

 

تو به من نزدیک تر از من

 

این منم که از تو دوره

 

غایبی اما دل من

 

به یادت غرق حضوره

 

ماه آسمونی ، اما

 

میشه رو زمین تو رو دید

 

میشه با تو درد دل کرد

 

راز غیبتت رو پرسید

 

دور آسمون ، شب و روز

 

زمین بی صدا می گرده

 

تشنه ی یه جرعه عشقه

 

دنبال شما می گرده

 

چشم به راهیم توی هفته

 

برای رسیدن تــــو

 

غروب جمعه چه سخته

 

غربت ندیدن تــــو . . .

 

 

 



مهرتان افزون   شادیتان فروزان . . .


 

 

 

. . .   سلام   . . . !