. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

پیشکش به مولای عشق

 السلام علیک یا ابا صالح المهدی*عج*

   

 

سـاقی بـه من پـیمـانـه ای ، از بـاده نابم بده 

من ساغر ازکف داده ام خودساغروجامم بده 

این بغض مانده درگلو،بشکست ای آرام جان 

بـیمـار زار و خـسـتـه ام ، دارو و درمــانم بده 

 

گم کـرده راه خویش را دراین شب تار وسیاه 

ای شـمع بــزم انـجـُـمن،شـمع فـروزانـم بده 

انـدر حـُـبـاب خویشتن ، زندانی ام دربند تن 

بشـکن تـو دیـوار قفس وز نو دگـر جانم بده 

 

با کوله باری از گناه ، خواندم ترا کردم خطا

یا عفـو کن این بنده را ، یا حکم زنـدانـم بده

یک شاخه خشکیده ای اندر کویری ناله زد

 ای ابـر رحمت غرشی ، باز آی و بارانم بده

 

عیسی تویی،موسی تویی،تودل زیوسف برده ای

تــفــســیــر آیــات خـُــدا ، آیــات قــُـرآنــم بــده

ماهی تودراین آسمان،یا چون گلی دربوستان

ای نـو گــُـل زهــرا بیـا رونق به بـُستـانم بده

 

از درس وبحث مدرسه بیزار ونالان گشته ام

طـفـل دبـستـان تـوأم ، مشق دبستـانم بده

چون قاصدک آواره ام مأوا ندارم در جهان

ای بی پناهان راپناه درکوی خود جایم بده 

 

 

التماس دعا..یاعلی مدد

یا مهدی

با لحن کدام آفتاب؛

با صدای کدام پروانه؛

با آواز کدام سنگ؛

با ترانه کدام باران؛

آوارگی همواره مان را فریاد بزنیم؟

ای دور از دسترس نزدیک!

ای سخاوت هر روزه زمین!

که نماز مهربای ات را ستاره ها، هزار مرتبه اقتدا کردند.

و هر روز تشنه تر از پیش، سر به کوهوار شانه های آسمانی ات گذاشتند.

چقدر این روزهای بی تو، کش آمده اند! چقدر طولانی شده، صدای نیامدنت!

ای مبهم روشن!

تا چند از نردبان دوری ات، بالا برویم؟!

ای تمام چشمه های جهان را فراگیر!

در کدام دامنه باران خیز، خیمه افراشته ای ؟

سفره ات را پای کدام دریا پهن کرده ای ؟

کدام دریا در سبویت ته نشین شده است؟

تا جمعه ی آمدنت،

چند ندبه فاصله است؟

 

" سقلاطونی،نامه های دختران به امام زمان "

ای خوب، ای همیشه محبوب

دیری است؛ که دعاهایمان «ندبه» شده است و هر صبح جمعه مشعل چشم های ما، با زلال اشک روشن می شود. و من در کوچه های سرگردان «غیبت» تو را می جویم شاید مرا به میهمانی نگاهت بخوانی.

کویر وجودم در انتظار باران ظهور توست.

و برکه کوچک هستی ام به نظاره  دریای حضورت. 

پیکر خسته ی به خاک نشسته ام را تنها تو و یاد تو به دیار قرار می رساند.

آه، ای حضور! ای دریای نور!... دلم درکوچه پس کوچه های انتظار گرفته است ... 

 

"نامه های جوانان به امام زمان"

سلام

 

نمی دانم چه خطابت کنم؟ بهار، حضور، وعده عشق، پایان انتظار، قائم زمان، یا اصلا خود خود عشق؛ 

 

پس سلام، سلامی با یک دنیا انتظار ونیاز، یک بغل احساس پاک با تو بودن.  

 

 

پاک و ساده بگویم: در انتظارم. در انتظار حضورت، ورودت و عبورت. 

 

  

 "شیروانی، نامه های دختران به امام زمان "