. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

وقتی که بیایی

 

بی تو پرواز را از یاد برده ام و می ترسم از این که آسمان بر سرم آوار شود .

 

اگر بر سایه تردیدم ، آفتاب یقین بتابانی ، می دانم که طوفان بلا هم نمی تواند مرا به هراس بیندازد .

 

گر چه بی توقع تر از کویرم ، اما دستان خیس تو ، باران را به خاطرم خواهد آورد .

 

 

وقتی که بیایی ، پیراهن پاییزی ام را به دست باد می سپارم و به استقبال حضور سبزت می آیم ، با اینکه جز گوهر اشک هایم که در انتظار تو بر گونه هایم می غلتند ، هدیه ای برای آمدنت ندارم ...

 

 « درویشی »