. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

وعده‌ی صادق

به نام خدا...

می‌شود فرصت دیدار مهیّا حتما

بد به دل راه مده می‌رسد آقا حتما

ای که دنبال دوای غم هجران هستی

می‌شود درد نهان تو مداوا حتما

به امید ظهور دولت دوست...

ضربان دل جهان

به نام خدا

دیشب به دست غم گره افتاد در دلم
 
یعنی هوای سامره افتاد در دلم
 
گفتم به خود که روز نیایش شب دعاست
 
ای غم برو که مقصد من سر من رأست
 
آنجا که انبیا به طوافش رسیده‌اند
 
سیمرغ‌ها به قله‌ی قافش رسیده‌اند
 
آنجا که چشم‌ها پلی از آب بسته‌اند
 
یعنی دخیل گریه به سرداب بسته‌اند
 
آنجا که جلوه‌گاه گل روی دلبر است
 
این عطر روح‌پرور از آن کوی دلبر است
 
او را هزار ماه جبین مشتری بود
 
او را نگین وحی در انگشتری بود
 
سنگ بنای کعبه سیاهی خال اوست
 
وجه خدای جل جلاله جمال اوست
 
جان بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود
 
او حجت خداست که پنهان نمی‌شود
 
روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را
 
احلی من العسل کند این جام زهر را
 
در عدل او جهان زبر و زیر می‌شود
 
یعنی فروغ عدل جهان‌گیر می‌شود
 
یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود
 
دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود
 
گفتند آسمان و زمین بی‌قرار اوست
 
خورشید شعله‌ای، قَبَسی از شرار اوست
 
گفتند اوست محور منظومه‌ی حیات
 
گفتند گردش دو جهان در مدار اوست
 
گفتند کعبه چشم به راهش نشسته است
 
صبح و سپیده و سحر آئینه‌دار اوست
 
گفتند روز جلوه‌ی آن آخرین امام
 
پیغمبری مسیح نفس در کنار اوست
 
متن حدیث افضل العمال امتی
 
تصویر قدر و منزلت اقتدار اوست
 
یک نکته از هزار بگویم که منتظر
 
خود در میان جمع و دلش بی‌قرار اوست
 
آن کس که دل به جلوه‌ی موعود بسته است
 
در اختیار خویش نه در اختیار اوست
 
آن کس که شاملش شود لطف محض یار
 
شاید که ادعا بکند محض یار اوست
 
او را بخوان در آینه‌ی ندبه و سمات
 
فرزندی از سلاله‌ی طاها و محکمات
 
روی لبش تلاوت لبیک دیدنی است
 
آری دعای او به اجابت رسیدنی است
 
احیاگر معالم دین خداست او
 
شمس الضحای روشن و نور الهداست او
 
ای آخرین امید بشر در کویر غم
 
حرم حریر عاطفه در زمهریر غم
 
مضمون بکر و ناب مناجات جوشنی
 
فرزند اختران درخشان و روشنی
 
ای یک اشاره‌ی لب تو سابغ النعم
 
یک زمزمه دل شب تو دافع النقم
 
چشمان ما غبار گرفته نیامدی
 
دامان انتظار گرفته نیامدی
 
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
 
خواندم متی ترانا گفتم متی نراک
 
یا ایها العزیز ببین خسته حالی‌ام
 
چشمان پر ستاره و دستان خالی‌ام
 
مائیم آن خسی که به میقات آمدیم
 
شرمنده با بضاعت مزجات آمدیم
 
شام فراق سوره‌ی والیل خوانده‌ایم
 
یوسف‌ندیده اوف لنا الکیل خوانده‌ایم
 
یا ایها العزیز به زیبائی‌ات قسم
 
بر حسن دل‌فریب و فریبائی‌ات قسم
 
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
 
شهر مدینه چشم به راه ظهور توست
 
تنها نه از غمت دل یاران گرفته است
 
چشم بقیع تر شده باران گرفته است
 
شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
 
تکرار نام تو ضربان دل من است...
(
محمدجواد غفورزاده)


تولدتون مبارک آقا...

به امید ظهور دولت دوست

یا مولا ، نظر بنما ...

.:. بسم الله .:.


ای که از نور رخت جلوه ایزد پیداست


یوسف از خجلت روی تو به زندان بلاست

از فراق تو دل غمزده ام می سوزد

دیدن روی تو بر این دل بیمار دواست...



پ.ن : اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ...

آدینه های شیرین ...

 .:. بسم الله .:.


قطعه گمشده از پر پرواز کم است .... 


یازده با شمردیم و یکی باز کم است ...


این همه آب که جاریست نه اقیانوس است ...


عرق شرم زمین است که سرباز کم است ...


.

.

.

پ.ن : اینکه لحظات حساس زندگیم صدا می زنی منو ، اینکه از اعماق سیاهی های زندگیم دست منو می گیری ... اینکه میون این همه دروغ و نفرت ، لبخند میزنی به زندگیم ... همه و همه اش رو ، دوست دارم و روزی هزار بار دوره کنم ... شاید حافظه ام تقویت شه ، برای بیادتو بودنم ... ایام شیرینتون نزدیکه آقا جان ... لایق بدون مارو ... شاید سعادتمند دیدارتون بشیم ... 

جمعه های بغض آلود...

چه طولانی شده است این سه شنبههای سرگردان و جمعههای تکراری! شاید اگر دلها، دست شوند و دستها، یکی شوند و تا ماه، تا خدا، بال و پر بگشایند، آفتاب نگاهت از پشت ابرهای غفلت طلوع کند! 

ما که سالیان سال است، چشمها را نذر آمدنت به پنجره فولاد ضامن آهو دخیل بستهایم. کز کرده در ایوان طلایش، با بغض فروخورده جمکرانی، غروبهای دلتنگ را حواله فردا میکنیم و فرداها چشم به راهیم تا اندوه سخت سالهای سردِ بیتو سپری شود

                                           "اللهم عجل لولیک الفرج"