منظور از ستاره بنهان که خدا در قرآن بدان سوگند یاد کرده چیست؟
حضرت فرمودند: آن ستاره، امامی است که در سال دویست و شصت پنهان می شود. سپس بسان شعله ای اروخته که در شب تاریک آشکار گردد، طلوع می کند و می درخشد.
اگر زمان او - و دورن ظهورش - را دریابی، چشمت روشن می شود.
تیرگی ستم و بیدادگری، همچون تاریکی شب همه جا را می گیرد.
ظلمت جهل و نادانی، بسن سیاهی شب بر جهان سایه می افکند. پرده ظلمانی فساد و تبهکاری مانند شب تار اجتماعات بشری را می پوشاند.
در میان این تیرگی ها ناگهان نور یزدان که مثل ستاره پنهان در روز، خود را نهان ساخته و همچون آهوی آواره از بیم درندگان، به مخفی گاه خویش پناه برده، ظاهر می شود و همانند شعله فروزانی در شب تاریک می درخشد.
او با جلوه نورش آسمان سیه دنیای پر ظلمت و جنایت را به فروغ انصاف و تابش عدالت روشن می نماید، زمین تیره سراسر بی خردی و جهالت را به پرتو بینش و اشعه دانش، تلالو می بخشد و فضای مسموم و ظلمانی شرک و بت پرستی را به نور توحید و یکتا پرستی درخشان می سازد.
آری، حضرت مهدی امام زمان علیه السلام به وحی ایزد مهربان در آهنگ جان پرور قرآن،
با سه عنوان روز تابان، نور یزدان و ستاره پنهان معرفی شده که هر یک از این القاب، بیانگر ابعادی از مقام والا و کمالات ویژه آن بزرگوار است.
( منبع تبیان )
نرم افزار آفتاب (امام عصر عج) برای موبایل با فرمت جاوا
این کتاب موبایل یکی از کاملترین کتب درباره امام عصر عج ، حضرت مهدی میباشد که در آن موضوعاتی چون ره یافتگان ، شیفتگان ، توسلات ، تجلیات ، شفا یافتگان و … ذکر شده اند.
فرمت : جاوا
دانلود | با حجم : ۶۵۱ کیلو بایت
رمز فایل : www.mob4u.ir
سلام،
یه جایی خوندم نوشته بود: "آی آدما ما گم شدیم، تو شهر رنگی شما؛ تو شهرتون نمیشه دید، حتی یه یار آشنا"...
خودمو گذاشتم جای یه آشنا که میشناسم، به جاش نوشتم. سعی کردم حرف دلشو بنویسم...
*...یه وفتا آدم احساس میکنه همه جا غریبه. هیچکس براش آشنا نیست و هیچکس نمیفهمدش. تو شهر خودش؛ تو فامیل خودش؛ حتی تو خونهی خودش... همش به اطرافش نگاه میکنه، به آدما، به در و دیوار، به هر چیزی که با چشم دیده میشه... اما هیچچیز و هیچکس رو نمیشناسه.
"خدایا! یعنی این خانومه که موهاش افشون و آشفته، رو شونههاش ریخته و روسریش اندازهی روسری مطهرهست، آشناست؟" چهقدر باهات آشناست؟ چهقدر میفهمیش؟ چهقدر میفهمدت؟...
"خدایا! یعنی این آقاهه که لباسهاش، مدل موهاش، حرکاتش، آرایش صورتش و... نمیذاره هیچ مردونگیای تو ظاهر و رفتارش دیده بشه، آشناست؟" اینو چهقدر میفهمیش؟ فکر میکنی چهقدر میفهمدت؟...
یه روز که سرتو بگیری بالا و تو کوچه و خیابون راه بری، سعی کنی به اطرافت دقیق نگاه کنی، سعی کنی یه آشنا... یه دوست، پیدا کنی، تازه میفهمی هیچکس باهات آشنا نیست.
یه روز که خودتو بذاری جای یه پسر، یا یه دختر که پاک مونده هنوز، که تو چشماش گناه راه نمیده، که عذاب میکشه از وضعی که میبینه، که ترجیح میده از خونه بیرون نره تا یه دنیا گناه و خطا دنبالش راه نیفته... یه روز که خودتو بذاری جای همچین جوونی، تازه میتونی بفهمی بعضیا حتی بین نزدیکترین کسانشون، چه احساس غربتی میکنن...
حتی نمیتونی به خواهر خودت بگی "تو رو خدا یه کم آرومتر بخند تو خیابون! محض رضای خدا اون روسریتو یه کم بکش جلو!" نمیتونی به دختر خواهرت بگی "حداقل با پسرای این محله که منو میشناسن، دوست نشو!"...
حتی نمیتونی به مادرت بگی چی میکشی از دست خواهرت و بچههای اون یکی خواهرت و برادرات و حتی خود مادرت! چه برسه به آدمای کوچه و خیابون...
وقتی توی جمع مثلاً خانوادگی، کل فامیل بریزن سر عقاید تو که بین اون جمع طرفدار نداره، وقتی سعی کنن با توهین و تمسخر خردت کنن تا بگن "تو داری اشتباه میکنی! تو جوونی! از جوونیت لذت ببر! اینهمه عقبمونده نباش! آبروی فامیل ما رو بردی! من خودم یه دختر خشگل سراغ دارم برات که..."... وقتی اینا رو میبینی چه حالی میشی؟
آقا مهدی! فکر کردی یه آدم اینجوری تا کی میتونه طاقت بیاره؟ فکر کردی تا کی میتونه تمام محبتش به خانواده و فامیلش رو ببره زیر شرط محبت خدا؟ بگه اگه خدا گفت آره، منم میگم آره! فکر کردی به اینکه یه جوون که دوست داره پاک باشه، چهقدر میتونه صبوری کنه؟...
میدونی چیکار کردم آقا مهدی؟! چند سال پیش از بابا اجازه گرفتم و روی پشتبوم خونهمون یه اتاقک ساختم. برای اینکه تنهایی و غصه و غیرتی که اجازهی خرج کردنش رو ندارم و نماز و التماسهامو بیارم اونجا، که فقط تو ببینی و بشنوی... که هیچکس نبینه وقتی اشک میریزم چهقدر چهرهام مظلومتر از همیشه به نظر میاد...
آقا مهدی... بدترین غربت، غربت تو خونهی خودته... خودت که میدونی... بسه دیگه این همه غربت و غیبت... بیا دیگه... طاقتم داره تموم میشه... دیگه هیچجا نمیشه یه نفس راحت کشید... تو رو به فاطمه بیا... بیا آقا مهدی...*
یا حق...
دوباره کبوتر دلم در هوای آشیانه ی تو بال و پر می زند٬ امروز خسته و غمگین از پس کوه های سر به فلک کشیده٬ به سویت پر می کشم تا شاید ساعتی در کنار تو٬ مرهمی بر روی زخم های کهنه ام بگذارم.
مهدی جان! بیا٬ بیا تا دریای پرخروش وجودم در کنار ساحل وجودت آرامش ابدی خود را بازیابد٬ چرا که دیریست دریای وجود طوفانی است و ساحلی می جوید.
دوستی مقدم٬ نامه های دختران به امام زمان(عج)
سلام؛
روایت شده که حضرت مهدی (ع) همه ساله در مراسم حج شرکت میکنن و برای شفای حال و بهبود اوضاع مسلمین دعا میکنن. برای باز شدن گره از زندگیشون، برای هدایت و عاقبت به خیریشون، برای بهتر شدن اوضاع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگیشون. امروز هم روز عرفه بود و امام عزیزمون در صحرای عرفات، برای ما دعا خوندن.
حیفه که ما به یاد آقا نباشیم و برای تعجیل در فرج ایشون دعا نکنیم. وظیفهی امروز ما اینه که خودمون رو در شرایطی که آقا دارن حس کنیم تا بفهمیم چه سختیهایی رو تحمّل میکنن، شاید با دعای ما، تحمّل اون همه تنهایی و غربت برای آقا سادهتر بشه.
بیاین امروز از خدا، سلامت حضرت رو بخوایم و ظهور هرچه زودتر و پیروزی هرچه با شکوهتر و سادهتری رو برای ایشون دعا کنیم. دعای امروز دعایی متفاوت از روزهای دیگه است. چون خداوند امروز رو از 364 روز دیگهی سال متمایز کرده و دعا کردن توی روز عرفه بسیار سفارش شده. پس چه بهتر که دعای امروز ما، به جای خودمون، برای اماممون باشه ...
اَللّهُمَّ اَصْلِحْ عَبْدَکَ وَ خَلیفَتَکَ بِما اَصْلَحْتَ بِهِ اَنْبِیائَکَ وَ رُسُلَکَ وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وَ اَیِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِکَ وَ اسْلُکْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً یَحْفَظُونَهُ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً یَعْبُدُکَ لا یُشْرِکُ بِکَ شَیْئاً وَ لاتَجْعَلْ لِاَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ عَلی وَلِیِّکَ سُلْطاناً وَائْذَنْ لَهُ فى جِهادِ عَدُوِّکَ وَعَدُوِِّه وَ اجْعَلْنی مِن اَنْصارِهِ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شیْءٍ قَدیر
خداوندا، کار ظهور بنده شایسته و خلیفه راستینت (امام مهدی) را اصلاح فرما، همانگونه که کار پیامبر و فرستادگانت را اصلاح نمودی، و از فرشتگانت نگاهبانانی بر او بگمار، و از سوی خویش با «روح القدس» او را یاری و پشتیبانی فرما، دیدهبانانی ازپیش رو و پشتسر همراه وی گردان، تا از هر بدی نگاهش دارند، ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز، که او تو را می پرستد و هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی داند، پس برای هیچیک از آفریدگانت برتری و چیرگی نسبت به «ولی» خودت قرار مده، و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش اجازت فرما، و مرا از یاران او بشمار آور، که همانا تو بر هر کاری توانایی.