. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

جمعه سرخ

سپس گروهی از مؤمنین جن به خدمت آن بزرگوار آمدند و گفتند :

« ما شیعیان و یاران شما هستیم ؛ هر چه می خواهید به ما امر بفرمائید . اگر دستور دهید تمام دشمنان شما را نابود می کنیم و شما از جای خود حرکت نکرده و در وطن خویش بمانید .»

امام (علیه السلام )بر ایشان دعای خیر کردند و فرمودند:«مگر شما قرآن را که بر جدم رسول الله (صل الله علیه و آله)نازل شد را نخوانده اید که می فرماید :« قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمْ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ ؛ به مردم بگو اگر در خانۀ خود بمانید ، آنان که مرگشان مقدر شده است ، به سوی مرگ و قبر خویش خواهند رفت.» اگر من در خانۀ خود بمانم ، این مردم شقی چگونه امتحان شوند و چه کسی در قبر من می خوابد! در حالیکه خداوند متعال روزی که زمین را آفرید ، کربلا را برای من برگزید و آنجا را پناهگاه شیعیان و دوستداران ما قرار داد تا اعمال و نمازشان را قبول نموده و دعایشان را مستجاب نماید و شیعیان ما در آن مکان سکونت کنند تا در دنیا و آخرت در امان باشند . با این حال شما ، روز شنبه -یا به نقلی دیگر روز جمعه- که روز عاشورا است در کربلا حاضر شوید . همان روز که در پایان آن ، من کشته می شوم و دیگر کسی از خاندان و خانواده و برادران من باقی نمی ماند و سر من را برای یزید بن معاویه می فرستند .»

مؤمنین جن گفتند :«ای حبیب خدا و فرزند حبیب خدا ! قسم به خدا که اگر اطاعت از فرمایشات شما واجب نبود و مخالفت با تو جایز بود ، با تو مخالفت می کردیم و تمام دشمنان تو را قبل از آنکه به تو دست پیدا کنند ، هلاک می نمودیم .»

امام (علیه السلام) فرمودند:«به خدا قسم که در این کار ، ما از شما به مراتب تواناتر هستیم ،« وَلَکِنْ لِیَقْضِیَ اللهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ ؛ ولی نظر ما این است که حجت بر همگان تمام شود تا آنهایی که هلاک می شوند از روی «بینّه» به هلاکت برسند و آنان که به سعادت می رسند نیز از روی «بینّه» سعادتمند شوند

«« اللُّهوفُ عَلی قتلی الطُّفوفِ »»

یا مهدی(عجل الله) تو خود بینۀ رستگاری شیعیان باش ...

باشد که نظری کنند ...

واهمه . . .

 

 

 

 

 

 

 

 

مهدی جان !


 

در انتظار مقدمت . . .

 

 

حیف در هجرانت ای مه ، صرف شد ایام ما


بر لب آمد جان ما و بر نیامد کام ما


ما همه مستیم و دل جام است و جاده خون دل


ساقی غم می کند لبریز ، هر دم جام ما


سوی این سرگشتگان ، با مهربانی کن نظر


تا شود از یمن مهرت ، چرخ گردون رام ما


شب شد آخر روز ما ، در انتظار مقدمت


وه چه طولانی ست ای مه ، در فراقت شام ما


عاشقیم و دردمند از داغ هجران تو ایم


دیدن روی تو باشد ، چاره ی آلام ما


می شود این کلبه ی رشک ، جنت اگر


سایه اند از همای رحمتت بر بام ما


انتظارت تره نشینم کرد و با خوناب اشک


کی نشیند گرد طوفان غم ایام ما


لطفی ای پاکیزه دامن ، دست ما بر دامنت


تا درین دوران وانفسا ، نلغزد گام ما


دور از انصاف است اگر خواهی حسانا وصل او


بس بلند  است این مقام و نارسا اندام ما

 

 

از کتاب "ای اشک ها بریزید"

 

 


 

 

دعا برای بچه های آدینه یادتون نره !

 

 


خدا هم منتظر اوست...

 

 


سلام بر تو هنگامی که قیام می کنی!

 

 


باز هم آدینه...باز هم فراموشی...باز هم غروب...و باز هم بی تو...

 

وای بر من...

 

وای بر من که جای خالی حضورت را با فراموشی پر کردم...

 

وای بر من که غریبانه ترین لحظات به یاد تو بودن را به بی بهاترین بازیچه های خاکی! فروختم...

 

و دلم را...امیدم را...به ناچیزترین ها نابود کردم...

 

کاش می دانستم چه می کنم...

 

وای بر من که غریب ترین زمینیان را جایگزین قریب ترین یار آسمانی کردم...

 

ای به بلندی آسمان...ای به خوش صدایی جویبار...ای دلنشین همچو باران بهاری...ای همیشه با من!

 

می دانم...می دانم که هنوز اندکی از یاد تو را در دل دارم...

 

و امید دیدارت را با همین چشمان آلوده به نگاه! در سر می پرورانم...

 

گناه من است ، نادیدن تو... دیدار توست ، بهانه ی انتظار...!

 

گناه تو نیست ، فراموشی من... یاد تو را درست همان جا که محتاج آنم به گوشه ای پرتاب می کنم...

 

وای بر من که خام ترین اندیشه ها را در سر داشتم...

 

وای بر من اگر تو را نداشته باشم...

 

وای بر من اگر دلتنگ تو نباشم...

 

من که محکومم به فراموشی... به جرم بی لیاقتی !!!

 

 

بیا که هنوز اندکی از تو در دل بیتاب این بی قرار باقی ست...

 

بیا تا هنوز تمام تو را...تمام نور بی همتای تو را به باد فراموشی و حسرت نداده ام...

 

بیا تا هنوز جرعه ای از جام جانم از چنگال ویرانگر زمان محفوظ مانده...

 

تا بودنم معنی دار است بیا مهدی...! تا معنی بودنت را درک کنم...!

 

 

 

منتظر باشیم . . .