. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

إهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم

به نام خدا...


زمانی که از عملیات برگشته بود با خوشحالی به فرمانده‌اش گفت:

«گمراه کردن این‌ها چه فایده‌ای دارد؟»

فرمانده‌اش گفت:

«اگر امام این‌ها ظهور کند، روزگار ما سیاه خواهد شد! این‌ها که گناه می‌کنند، امام‌شان دیرتر خواهد آمد.»

با کنجکاوی دوباره پرسید:

«این هفته پرونده‌ها چطور بود؟»

ابلیس پاسخ داد:

«مگر صدای گریه‌ی آقای‌شان را نمی‌شنوی؟»


.......


خدایا... پناه می‌برم از خودم، به تو... کمک...

یه دعای فرج، لطفا

به نام او... 

 

انتظارش، انتظارم سیر کرد 

آن‌که می‌خواهد بیاید، دیر کرد 

تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن؟

آمدن؛ 

رفتن؛ 

ندیدن؛ 

سوختن... 

ای که دستت ‌می‌رسد بر زلف یار، 

در حضورش نام ما را هم بیار... 

 

به امید ظهور حضرت دوست...

حلال کنید...

به نام خدا...

همیشه قبل هر حرفی، برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن، من آداب زیارت را نمی‌دانم...

(سید حمیدرضا برقعی)



«سلام ای پناه غریبان رضا، سلام ای دلت رنگ باران رضا»...

به امید ظهور دولت دوست...

لطف شما سایه سار زندگی ما ...

.:. بسم الله .:.


در عبور از گذر لحظه ها، در تپش مدام زمین و نگاه زهرآلود زمان، دستهای ما تو را می طلبد یا مولا! 
مهر در سراشیب جاده ی عمل زیر چرخهای سنگین ستم له میشود در نبودت! 
تو ما را رها نخواهی کرد و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدت، دست بر آسمان داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا می کنیم! 
آقای ما! 
بیا که احساس نیازمند توست! 
پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را می خوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند! 
بیا که دستهای نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر می چیند و لطافت باران را به جاده های عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت! 
بیا که زمین تشنه ی محبت و سلام توست و زمان در نقطه ی انتظار ایستاده است...


پ.ن : آقا جان ! مرا لایق قرار بده تا هدیه ی آسمانی را که به من ارزانی داشته اند، صالح بپرورانم ...