سلام ؛
* مولایم سلام .
غرق در هوی و هوس دنیا شدم ، شما را یادم رفت .
اکنون که گرفتار شده ام ، به یادتان افتاده ام . آمده ام کمکم کنید ...
اصلاً اجازه بدهید برایتان بگویم چه به روزم آمده ، شاید بهتر بتوانید به یاری ام بشتابید .
آنقدر کار کردم تا ذهنم خسته شد . آنقدر به دست آوردم که حساب کردنش برایم سخت شد . اما هنوز خالی بودم از یک چیز . نمی دانستم چیست . با خود گفتم بایستی امتحان کنم ...
به دنبال علم رفتم ، در نهایت فهمیدم که تعریفی از بی نهایت برایم قابل توصیف نیست .
به دنبال مقام رفتم ، هر روز ترس داشتم از اینکه صندلی ام را کس دیگری اشغال نکرده باشد .
به دنبال شهرت رفتم ، تنهایی هایم را از دست دادم . دیگر لحظه ای برای خودم نبودم .
به دنبال عشق رفتم ، هرگاه که همسرم تب می کرد در آتش تب او می سوختم و تب می کردم .
به سوی غذاهای خوش رنگ وطعم شتافتم ، اما مزه ها برایم تکراری شد .
به سوی موسیقی رفتم ، گوشهایم نیاز به سمعک پیدا کردند .
برای سرگرمی ، لب به اعتیاد باز کردم ، احترام و عزتم از دست رفت .
در شهوت غرق شدم ، هیچ گاه سیری نیافتم .
تنوع طلبی کردم ، مال و اموالم از دست رفت .
هر چیزی در این جهان را امتحان کردم اما هنوز خلأ بزرگی را در وجودم حس می کردم . ندانستم چیست . دیگر مستأصل و درمانده شدم . آمدم تا از شما راهنمایی بخواهم . چرا در دنیا هیچ گاه آرامش نداشتم ؟ من که همه چیز داشتم ... سلامتی جسم ، پول ، جاه و مقام ، شهرت ، همسر خوب ، فرزند ، شغل عالی ، علم ، خدمتکار ، همه چیز ... چرا آرام نبودم ؟
# آرامش را تجربه نکردی چون خدا را در این دارایی های دنیوی حل نکرده بودی . چون خدا در تار و پود اسکناس ها و نام ها و همسر و کار و علمت رخنه نکرده بود . چون فراموش کردی که : " ألا بذکر الله تطمین القلوب "
چون یادت نبود که اینها همه امانتند نزد تو . روزی باید آنها را بازپس دهی و تنها به سوی پروردگارت بازگردی . چون در اینها غرق شدی و چشمانت بسته شد بر نور خدا . گوشهایت کر شدند برای شنیدن صوت خدایی و لحن مهدوی ...
* حال باید چه کنم ؟
# فکر کن به خدا ... به اینکه روزی باید امانتهایی را که نزد توست پس دهی . به آرامش ... به این فکر کن که آرامش در دنیای مادی و پست هرگز آرامش واقعی نیست . تنها توهمی است که تو را در خود غرق می کند ... و آگاه باش به آرامشی که در آغوش خدایت به دست خواهی آورد ...
آنجا که غذاها برایت تکراری نیستند . آنجا که به پول و مقام و شهرت نیازی نداری تا با آن احترام بخری . آنجا که کام گرفتن از همسر و فرزند و خانواده ات ، تو را راضی می کند . آنجا که علمت بی حد و حصر است و نیازی به یادگرفتن نداری ... و آن هنگام که معشوق واقعی آنجاست ... چه لذتی خواهد داشت عشق بازی ...
* چه شیرین سخن می گویید آقایم ... ای کاش بتوانم که بفهمم ...
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری امیدوارم موفق بشی.
اگر مایلی تبادل لینک کنیم؟
و إذ َا سَـألـَـکَ عِبَـادِی عَنــّی . . .
فـَإنـّـی قـَریبٌ . . .
أجـیـبُ دَعـوَ ة الـدّاع ِ إذا دَعـــَان ِ . . .
سلام .
شهادت دردانه ی رحمة للعالمین رو به صاحب آدینه و همه ی آدینه ای ها تسلیت میگم . امیدوارم یه کمی از حیا و عفت ایشون در وجود ما ظاهر بشه .
تامل بر انگیز بود و دلنشین .
سلامت باشید .
نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سرو بن که بر لب جوست
سلام ... ممنون ... موفق باشید .
سلام...
بابت تاخیر معذرت میخوام...
باید زودتر میومدم و شهادت بانوی دو عالم رو تسلیت میگفتم به تمام دوستان...
از آپ خوبتون ممنون... و خوشحالم که نوشتین...
....
سلام...
برای دوستان آدینه... http://gozargah.blogsky.com
حتما برید و فایل صوتی که برای امام عصر هست رو دانلود کنید... خیلی زیباست...