. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

بخوان دعای فرج را

سلام به خدا... 

  

از اول که وبلاگ آدینه‌ها رو راه انداختیم به تک‌تک کسانی که عضوش شدن گفتم که ¤آدینه‌ها خیلی بی‌اجازه‌ست...¤ حالا من از این مزیت آدینه‌هامون استفاده می‌کنم به نفع یه نفر که شدیدا نیاز به دعا داره...

سلام آقا مهدی. حتما دارید فکر می‌کنید این کیه باز که این‌قدر صداش ناآشناست! اسم زیاد داره. اما بی‌نام و نشونه پیش شما... 

 

آقا مهدی به روسیاهی من نگاه نکن. حرف‌حساب از طرف کس دیگه‌ایه که خودش حسابی دستش بسته‌ست. یکی که جز شما و خدا هیچ‌کسی رو نداره. اون طفلی که همیشه می‌خنده و شکر می‌کنه. اما من که نمی‌تونم فقط بشنوم و دست روی دست بذارم تا... 

 

بشنو از دلش آقا مهدی... 

 

* پس کی شما میاید آقا؟! 

 

میگن وقتی بیاید حق مظلوم رو از ظالم می‌گیرید. میگن وقتی بیاید روز سیاه، سفید میشه. میگن اون روز همه‌ی اونایی که به‌ناحق ستم کشیدن، روی لب‌شون جوونه‌ی لبخند سبز میشه. میگن وقتی بیاید ترس و دلهره از دل تموم بی‌پناه‌ها گم میشه. میگن اون روز اصلا کسی بی‌پناه نمی‌مونه. 

 

یعنی میشه؟ یعنی میشه آقا که یه روزی برسه یه سایه‌ی امید بالای سرم باشه؟ یعنی میشه یه روزی بیاد که منم یه پناه امن و تکیه‌گاه محکم داشته باشم؟ 

 

صدام میاد آقا؟ می‌دونم همین اطراف هستید و هر وقت صداتون می‌زنم جواب میدید ¤لبیک¤. دلم به کی خوش باشه توو این دنیای به این بزرگی؟ کی جز شما از حال دل من خبر داره؟

 

خدایا! تو رو به خورشید آل یاسین... هیچی ازت نمی‌خوام جز یه پناه امن و یه دل آروم... *  

 

پی‌نوشت: بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد، دعا کبوتر عشق است، بال و پر دارد، بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب، که یوسف زهرا ز پشت پرده‌ی غیبت به ما نظر دارد...

 

التماس دعا. برای او. برای همه... 

 یا حق.

نظرات 3 + ارسال نظر
دوستِ دوست جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ب.ظ http://تنهارها .آسمان

چی بگم تا دلم واشه؟!!

آقا جون بگم:

کاش در این رمضان لایق دیدار شویم

سحری با نظر لطف تو بیدار شویم

کاش منت بگذاری سرمان، مهدی جان!

تا که همسفره ی تو، لحظه ی افطار شویم...
-------
بگم:

بی تو می­گویند تعطیل است کار عشق بازی

عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد

عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد...

بگم:

در هوای عشق تو پر می­زند با بی قراری

آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید

آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد...

بگم:

غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی

غروب این همه غربت چرا نمی‌آیی؟

زمین به دور سرم چرخ می‌زند پس کی

تمام می‌شود این روزهای یلدایی؟

کجاست جاذبه‌ات آفتاب من؟ خسته است

شهاب کوچکت از این مدارپیمایی

کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟

کجاست گنبد آن چشم‌های مینایی؟

تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم

غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی...

بگم:

.........

آقا جون راه گلومو یه چیزی بسته چیزی نمیتونم بگم!!

خیلیا منتظرن ها...کلی حرف دارن باهات!!
دیگه میشه بیای لطفا.

جسارتا منم دوستت دارم.

سلام دوست دوست.

آقا مهدی *منو هم یه نیمه‌ی شب توو نماز شب دعا کن*.

در پناه خدا.

سپاس.

میلاد یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ

عصر یه جمعه ی دلگیر دلم گفت: بگویم بنویسم:
چرا عشق به انسان نرسیده ست؟ چرا آب به گلدان نرسیده ست؟ چرا لحظه ی باران نرسیده ست..؟
http://4yar.ir/audio/asre%20jome.mp3

سلام.
دانلودش کنید شاید خوشتون بیاد.
التماس دعا.
اجرتون با خودش.

سلام.

قبلا این شعر رو خونده بودم. اما نشنیده بودم. فوق‌العاده‌ست.

سپاس فراوان.

دعا بفرمایید.

راهی دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ

"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن

صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ

فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ

وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً

حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

خدایا، در این لحظه و در تمام لحظات، سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان ولىّ‏ات حضرت حجّة بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست [و همه از او فرمانبرى مى‏نمایند] ساکن زمین گردانیده، و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى

سلام راهی.

سپاس.

بازم بخوان دعای فرج را... هنوز محتاج دعاتون هستم.

در پناه خدا. همیشه شاد و سلامت باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد