سلام؛
مدتهاست به کودکی میمانم که به دنبال قاصدکی به این سو و آن سو میدود، قامتش به ارتفاع بادی که قاصدک را پرواز میدهد نمیرسد و بغض ِ نتوانستن، گلویش را میخراشد.
آنقدر بغض میکنم و غمور میشوم، تا اینکه بالاخره نگاهم در موجهای خیس شور و شفاف، دست و پا میزند و غرق میشود و دیگر، قاصدک را که حالا در درخشش خورشید گم شده، نمیبینم.
ضعف و ناتوانی کودکانهای از چشمانم به روی گونه سرازیر میشود و بغض مثل حباب در دلم میترکد. آرام میشوم. گرچه می دانم که آبِ از جوی رفته، باز نخواهد گشت...
مدتهاست که به دنبال آزادیام. گیج و سردرگم، اندیشهی بال زدن و اوج گرفتن و رها شدن از تعلقات را در سر میپرورانم و هر چقدر بیشتر در افکار خودم عمیق میشوم، کمتر از چراییِ تنها شدن انسانهای این دوره و زمانه سر در میآورم.
چند روز پیش بود، خودم شنیدم که مجری اخبار میگفت: "جمعیت جهان به مرز 7 میلیارد نفر رسیده است." پس این همه آدم چرا به هم کمک نمیکنند؟
مگر فاصله آدمها از هم، به کوتاهی فشردن دکمهی SEND و دریافت پیام Delivered نیست؟ پس چرا کسی به فریاد گرسنگان و مظلومین و محرومین نمیرسد؟
چرا امروز ِ ما از دیروزمان پیشرفتهتر اما عقبافتادهتر است؟ چرا در اخلاقیات و انسانیت و معرفت عقبمانده ایم؟ چرا رفتارمان در حمایت از حق، بدوی و جاهلی ایست؟
هر آن چه از منطق و ریاضیات و فیزیک در چنته دارم میریزم روی میز، اما نامعادلهی مذهب حل شدنی نیست که نیست. مگر مذهب، جز نیکی و خوبی و حق و عدالت و راستی و صداقت و احترام و اخلاق و حرمت و حیا و عفت و غیرت و پاکی و خلوص و پرهیز و تقوا و دوستداشتن و عشق و وفاداری و پایداری است؟
مگر ما آدمها، همهی این کلمات را دوست نمیداریم؟ پس چرا ما ماندهایم و لامذهبی و لاقیدی؟ چرا نمیفهمیم و نمیخواهیم بفهمیم که اشتباه میرویم و مسیر اشتباه را تندتر رفتن، اشتباهی است دیگر.
شاید باید منتظر خبری باشیم که در راه است. خبری از منجی، از کسی که برای حل نامعادلات و ناملایمات زندگی انسان امروز، ریاضیات و فیزیک لازم ندارد. کسی که با جادوی عشق، کاری میکند کارستان. کسی که هر چه زودتر بیاید بهتر است ...
میلادت مبارک منجی ...
برای دیدن تصویر بسیار زیبایی از مسجد مقدس جمکران، بر روی تصویر زیر کلیک نمایید.
حجم تصویر: 11.2 مگابایت