بسم الله؛
سلام آقا جونم؛
شما که دل خوشی از من ِ معلوم الحال ندارید آقا. اما من با پر رویی تمام، بازم اومدم اینجا براتون درد دل کنم. ان شا الله که موجب اتلاف وقت مولام نباشم ...
آقا جونم، امروز صبحی که سوار تاکسی بودم تو راه جلسهی چارقد، راننده رادیو رو روشن کرده بود و باعث شد من حرفای جالب یه آقای کارشناس (که خدا خیرش بده ان شا الله) رو در مورد دعا کردن بشنوم.
کارشناسه میگفت که ماها همش چیزای کوچیک از خدا میخوایم. با شوخی میگفت به جای چیزای مهم، نخود و لوبیای آشمون رو از خدا میخوایم. گفت البته خدا خودش فرموده که حتی نمک این آش رو هم از من بخواید ها، اما ماها فقط گیر کردیم تو این خواستههای ریز و درشت دنیایی و یادمون رفته که چیزای مهمتر و بزرگتری هم هست برای خواستن.
میگفت مادر نازنین شما، حضرت فاطمهی مطهره (سلام الله علیها و علی ابیها) هیچ وقت از خدا برای خودشون چیزی نمیخواستن. یه بار فرشتهی وحی، حضرت جبرئیل (سلام الله علیه) از سمت خداوند پیغام آوردن برای حضرت که خدا میفرمایند باید یه دعایی انجام بدی. حضرت زهرای مرضیه هم فرمودن: "وارزقنی النظر الی وجهک الکریم" ... حضرت حتما با خودشون فکر کردهان، حالا که قراره از خدا یه چیزی بخوام. چی بهتر از خود خدا ...
یه لحظه به این فکر کردم که همچین دعایی مابین دعاهای من تو اولویت چندم قرار داره؟
خیلی شرمنده شدم ...
هر آدمی، به میزان قد و قدر خودش دعا میکنه ... ای کاش لایق دعاهای بهتری بشم.
التماس دعا ...
طرح ویژه...
تا به حال چند بار به این صحنه خیره مانده اید؟ زیباترین لحظه ی زندگی همان است.
http://camp707.com/archives/2131