به نام خدا...
زمانی که از عملیات برگشته بود با خوشحالی به فرماندهاش گفت:
«گمراه کردن اینها چه فایدهای دارد؟»
فرماندهاش گفت:
«اگر امام اینها ظهور کند، روزگار ما سیاه خواهد شد! اینها که گناه میکنند، امامشان دیرتر خواهد آمد.»
با کنجکاوی دوباره پرسید:
«این هفته پروندهها چطور بود؟»
ابلیس پاسخ داد:
«مگر صدای گریهی آقایشان را نمیشنوی؟»
.......
خدایا... پناه میبرم از خودم، به تو... کمک...
به نام او...
انتظارش، انتظارم سیر کرد
آنکه میخواهد بیاید، دیر کرد
تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن؟
آمدن؛
رفتن؛
ندیدن؛
سوختن...
ای که دستت میرسد بر زلف یار،
در حضورش نام ما را هم بیار...
به امید ظهور حضرت دوست...
.:. بسم الله .:.
در عبور از گذر لحظه ها، در تپش مدام زمین و نگاه زهرآلود زمان، دستهای ما تو را می طلبد یا مولا!
مهر در سراشیب جاده ی عمل زیر چرخهای سنگین ستم له میشود در نبودت!
تو ما را رها نخواهی کرد و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدت، دست بر آسمان داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا می کنیم!
آقای ما!
بیا که احساس نیازمند توست!
پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را می خوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند!
بیا که دستهای نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر می چیند و لطافت باران را به جاده های عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت!
بیا که زمین تشنه ی محبت و سلام توست و زمان در نقطه ی انتظار ایستاده است...
پ.ن : آقا جان ! مرا لایق قرار بده تا هدیه ی آسمانی را که به من ارزانی داشته اند، صالح بپرورانم ...
صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟!
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟!
""اللهم عجل لولیک الفرج""
سلام؛
مدتهاست ننوشتهام.
چندین ماه.
که شاید به اندازه کمسعادتیام طول کشیده باشد؛
یا به اندازه بیلیاقتیام...
هر چه که بود، تو بهتر میدانی که هر بار خواستم و هر بار به دلیلی قسمتم نشد.
و چون «کلّ شَیء یَرجَع إلی أصلِه»،
و چون به حضورت، به ظهورت، به عنایت و کرم و نوازشت، نیاز دارم...
بازگشتهام.
ای بهترین میزبان و ای بهترین دلیل امیدواری...
اللهم عجل لولیک الفرج
.:. بسم الله .:.
آقا جان ،ماه صفر و محرم رفت ... ماه غم ! ماه ماتم ... دو ماهی که حقیقتا سنگین بود و غم آلود ...
اما آقا ! این دوماه ، غم اش هم زیباست ... این دوماه عجیب دوست داشتنیست ...
محرمی که با شور و جوشش کربلا و تاریخ بی پایانش، سال به سال ما را لبریز تر می کند ...
یک محرم است و یک عاشورا آقا جان ... حسین(ع) جنس غمش فرق دارد ! شام غریبان آقا ، سوز عجیبی دارد ...
این داغ تازه هنوز التیام نیافته که صفر شروع می شود ... همه می گویند ، ماه صفر بد است ! شگون ندارد آقا جان !
اما صفر ماه عشق است ! صفر ماهی ست که دو ده روز بیشتر فرصت نداری ! فرصتی برای مهمان نوازی ...
محمد (ص) و حسن بن علی(ع) غریب و الغربا، رضا (ع) این چند روز مهمانند آقا ...
مهمان نواز نباشیم، آخر صفر ٰ ماتم این ماه میگیرد آدم را ! انگار همه ماه ها روی سرمان خراب می شود ...!
حالا که این دو ماه رفت ... با همه ی شیرینی غمش ... اما بدون شک در این دو ماه ، بقول بی بی غم و صبر زینب (س) :
بجز زیبایی چیزی ندیدیم آقا جان ... و این زیبایی را وام دار نیم نگاهتان هستیم ...
با اینکه غم آخر این ماه عاقل دیوانه می کند اما ... هنوز دلمان به شما و لطفتان خوش است آقا جان ...
حلول ماه نو ، مبارک وجود نازنینتان آقاجان ...
پ.ن : منت بزرگی بر سر من و قلمم گذاشتید آقا جان که بعد این همه مدت گمگشتگی ، توی این ایام حساس زندگی ام ، طلبیدید این حقیر و کمترین رو برای عرض ارادت ... آقا جان! این بزرگی شما رو به فال نیک می گیرم و بر روی چشم می نهم ... باشد قبول آستان شما ...
.:. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج .:.