. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

. . . آدیـــنه ها . . .

... ای مـفـخـر آدیــنـه‌ام ... مـن عـاشـق دیـریـنـه‌ام ...

خودشناسی....

دوستان آدینه سلام... من از امروز در زمانهایی که خداوند توفیق به روز کردن آدینه‌ها رو به این بنده‌ی کوچکش میدهد قصد دارم در کنار دوستان سر تا پا منتظرم و آدینه‌یی ٬ از عواملی حرف بزنم که اگه اونا رو رعایت کنیم به ظهور امام‌مان (ع) کمک میکنه و تعجیل در تابش نور... نوری که اگه به زندگیه ما بتابه سراسر شکفتن خواهیم شد... از اونجایی که این بنده گناهکار خدا از همه شما عزیزان نزد خدا از مرتبه پایین‌تری برخورداره به خودم اجازه نمیدم با حرفهای خودم کسی رو راهنمایی کنم چرا که خودم هم به دنبال راه راستینم پس مطالبی که مینویسم عموما سخنان پیامبر (ص) هستن ٬ انسانی که سرچشمه تمام روییدن‌هاست و خاتم انبیا...  اگر کسی مخالف این گونه به روز رسانی بود حتما در بخش نظرات به من بگه...


خودشناسی

مردی به او ( پیامبر ) گفت:

درباره خودشناسی با ما سخن بگو!

پاسخ داد و گفت:

دلهایتان اسرار روزها و شب‌ها را در سکون  آرامش می‌شناسند.

اما گوش‌هایتان مشتاق شنیدن صدایی است که بر دل‌هایتان فرود می‌آید.

در حالی که شما دوست ندارید آنچه با الفاظ و سخن می‌شناسید با اندیشه بشناسید.

و می‌خواهید با انگشت‌ها پیکر برهنه‌ی رویاهایتان را لمس کنید.

و چه خوب است که چنین چیزهایی را می‌خواهید.

روزی چشمه‌ی درون خواهد جوشید و آب آن به سوی دریا سرازیر خواهد شد و گنج پنهان در ژرفای بی‌انتهای‌تان در ساعتی که از آن بی‌خبرید آشکار خواهد شد و دردهایش در برابر دیدگانتان گشوده خواهد شد.

اما زنهار از اینکه گنج درون را با ترازو بسنجید! و هرگز عمق آگاهی‌تان را با اندازه‌هایی محدود یا ریسمانی آویزان نسنجید!

زیرا خویشتن دریایی بی وزن و اندازه است.

آری!

در درونتان نگویید :

حقیقت را به دست آوردیم.

بلکه بگویید :

حقیقتی را به دست آوردیم.

و مگویید:

راه خویشتن را یافتیم.

بلکه بگویید :

خویشتن را در راه خودی یافتیم.

زیرا خود در همه‌ی راه‌ها و جاده‌ها گام بر می‌دارد.

و بر خطی یا ریسمانی راه نمی‌رود و مانند نی نمی‌روید.

جان در خویشتن می‌پیچد و همچون نیلوفری پر برگ بالا می‌رود...

جبران خلیل جبران


Adineha.BlogSky.Com


//////  منتظران حق روزی جزو حقیقت خواهند شد....

  

در دوستی چه کسی بهتر از مهدی (ع) ؟

 

کتاب پیامبر ( جبران خلیل جبران )


آنگاه جوانی به او گفت : درباره‌ی دوستی با ما سخن بگو!

پاسخ داد و گفت : دوست شما برآورنده‌ی نیاز شماست.

او کشتزاری است که با عشق در آن می کارید و با سپاس از آن برداشت میکنید.

او سفره و آتشدانی است که به هنگام گرسنگی و برای گرم شدن به سوی او می‌روید.

اگر دوست شما سخن نگوید ٬ دلت برای شنیدن آوای درونش قطع نمی‌گردد. زیرا دوستی در آشکار کردن تمام اندیشه‌ها و خواسته‌ها و آرزوها نیازمند سخن گفتن با الفاظ نیست.

از او چه میخواهید؟ و چرا به دنبالش می‌روید تا اندکی با او سپری کنید؟ بهتر است در پی دوستی باشید که روزها و شبهایتان را زنده کند زیرا او به تنهایی می‌تواند نیازتان را برآورده سازد و نه برای پر کردن اوقات فراغتتان.

اگر از دوست جدایید اندوهگین نباشید زیرا عشق شما نسبت به او بیش از خود اوست و شاید در فراق او بتوانید با چشم پر مهرتان او را بهتر ببینید.

.

.

.

هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن... یا الله...

هیچ ندارم جز دلی خسته... دلی منتظر...

 

قدرهای خدا را میگذرانیم با دلهایی بیرنگ ، دلهایی خاموش ، دلهایی غبار گرفته ، دلهایی یخ زده... در انتظار یار...

 

و وای بر ما که در شبهای تاریک و ظلمانی محرم زنجیر به دوش میکشیم ، سینه میزنیم و فراموش کرده ایم که فرزند پیامبر در انتظار یارانش است... تنهایش گذاشته ایم... و وای بر ما

 

گوشهایمان میشنود و با نشنیدن یکسان... میبینیم ولی درک نمیکنیم که مگر جایی جز خیمه حضرت پناهگاهی هست؟ مگر مهربانی جز او هست؟ هرکه هست ، هرچه هست اوست و فقط اوست...

 

شاید سواد دیدنت در چشمان ما نیست ، شاید چشمانمان آنقدر گناهکارند که تاب دیدن جمال زیبایت را ندارند آخر ما ز قبیله ی زلیخا و تو یوسف زهرایی... ای طاووس بهشت شاید پرهای ما سیاه باشد ولی پر پرواز داریم... به تو احتیاج داریم تا بپریم تا برسیم به عرش... درست است که آب با تو وضو میگیرد ولی به خدا ما هم در نهاد گلییمان آب داریم... دستمان را بگیر بگذار قبل از ظهورت بارانی ببارد و ما هم پاک شویم...

 

امیرالمؤمنین حضرت علی (ع): فرمودند: در انتظار فرج امام زمان (عچ) باشید و از رحمت خداوند ناامید نشوید، همانا محبوبترین کارها در پیشگاه خداوند عزوجل، انتظار فرج است...

 

مسیحا صبح گشته تاریک ،  برخیز که هر شب ساعتی دارد و هر ساعت زمانی

مسیحا به قربانت امامم ... بیا که دیگر دلم طاقت ندارد...

 

یا حق...