استاد معظم حضرت ایه الله حاج سید حسن ابطحی دام ظله در کتاب انوار صاحب الزمان علیه السلام می فرمایند:
سوال :
شما فرمودهاید که هر وقت حاجتى دارید اوّل براى حضرت ولى عصر علیهالسلام دعا کنید که بهترین و بالاترین دعاها است و از طرف دیگر باید امورمان را به ایشان واگذار کنیم و بگوئیم: خداوندا هر چه خیر و صلاحمان هست به ما مرحمت فرما. حال مطرح کردن حوائج و آنها را یکىیکى از خدا خواستن آیا با مطلب بالا منافات ندارد و اگر دارد جمع آن دو چگونه است؟
پاسخ :
ما گفتهایم در دعاهایتان بیشتر براى فرج دعا کنید و اگر خواستید براى برآورده شدن حوائج خودتان دعا کنید، براى فرج آقا دعا کنید. چون فرج ایشان همهى گرفتاریها و مشکلات را رفع مىکند و شما حوائج امام زمان علیهالسلام را بر حوائج خودتان مقدّم بشمارید، امّا دعا یک نحوه سخن گفتن با خدا است، دعا این نیست که خداوند حاجت شما را نداند و متوجّه نباشد و شما او را راهنمائى و متوجّه کنید، بلکه خداوند همه چیز را مىداند مثلاً حضرت موسى وقتى به کوه طور رفت، خداى تعالى از او پرسید:
«وَ ما تِلْکَ بِیَمینِکَ یا مُوسى»[1] و آن چیست که در دست راستِ توست اى موسى؟
آیا خدا نمىدانست در دست حضرت موسى چیست؟ قطعا مىگوئید بلى مىدانست. پس چرا با اینکه مىدانست سؤال کرد؟ حضرت موسى گفت:
«هِىَ عَصاىَ اَتَوَکَّؤُا عَلَیْها وَ اَهُشُّ بِها عَلى غَنَمى وَ لِىَ فیها مَأرِبُ اُخْرى»[2] این عصاى من است، به آن تکیه مىدهم، برگهاى درختان را با آن براى گوسفندانم مىریزم (و بقیّهاش را دیگر خجالت کشید بگوید و لذا گفت:) و کارهائى غیر اینها براى من بوسیلهى آن انجام مىشود.
حضرت موسى فقط مىدانست بین دو محبوب، در مقام دوستى و در مقام محبّت، راه انس محبّ با محبوبش، سخن گفتن است که با هم صحبتى کنند و تکلّمى نمایند. از خصوصیّات دعا این است که انسان وقتى دعا مىکند، اوّلاً خودش را محتاج مىداند و خدا را بىنیاز معرّفى مىکند، «اَنْتُمُ الْفُقَرآءُ اِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمیدُ»[3] و همچنین صحبت با خدا و حرف زدن با پروردگار توجّه انسان را به خداى تعالى زیاد مىکند و انسان با خداوند مأنوس مىشود و کارهایش تنظیم مىگردد، کسى که یک ساعت در شبانه روز با خدا مناجات کند، دیگر بعید است که کار خلافى بکند یا مرتکب گناه شود و بعید است که دیگر به راه انحرافى برود.
۱- سورهى طه آیهى 17.
۲-سورهى طه آیهى 18.
۳- سورهى فاطر آیهى 15.
سوال و جواب برگرفته شده از http://molaghat.parsiblog.com
از بهر تکریمش میان، بر بسته خیل انبیا | از بهر تعظیمش کمر خم کرده چرخ هفتمین |
مهدی امام منتظر، نو باوه خیرالبشر |
|
| |
مرآت ذات کبریا مشکوة انوار هدا | منظور بعث انبیا، مقصود خلق عالمین |
امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان بُغضش سَقَر | خاک رهش زیبد اگر بر طُرّه ساید حورِ عین |
ابوسعید مى گوید پیغمبر فرمود: تملاء الارض ظلماً و جوراً فیقوم رجل من عترتى فیملاءها قسطاً و عدلاً یملک سبعاً او تسعاً . زمین پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قیام کند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت یا نه سال سلطنت نماید. |
و باز نقل کرده که پیغمبر(ص) فرموده : لا تنقضى الساعة حتى یملک الارض رجل من اهل بیتى یملاء الارض عدلاً کما ملئت جوراً یملک سبع سنین . قیامت منقضى نخواهد شد تا این که مردى از اهل بیت من به سلطنت رسد و او زمین را پر از عدل و داد کند ، چنان که پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است . |
در آن کتاب از حذیفة بن یمان روایت مى کند که گفت: پیامبر خطبه اى ایراد فرمود و آنچه مى باید اتفاق بیفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود : لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتى یبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى . اگر از عمر دنیا جز یک روز بیشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگیزد که همنام من باشد. |
همچنین حذیفة از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود : المهدى رجل من ولدى وجهه کالکوکب الدرى مهدى از فرزندان من است که چهره اش چون ستاره تابان است . |
عبدالرحمن بن عوف روایت نموده که پیغمبر فرمود: لیبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنایا، اجلى الجبهه ، یملاء الارض عدلاً یفیض المال فیضاً خداوند از عترت من مردى را برانگیزد که میان دندانهایش باز ، و رویش روشن باشد، زمین را پر از عدل کند و به مردم اموال فراوان بخشد. |
ابو سعید خدرى روایت مى کند که پیغمبر (ص) فرمود : یخرج المهدى فى امتى یبعثه الله عیاناً للناس یتنعم الامة و تعیش الماشیة و تخرج الارض نباتها و یعطى المال صحاحاً . مهدى میان امت من قیام خواهد کرد و خداوند او را به طور آشکار براى مردم برانگیزد ، مردم در رفاه ، و چهار پایان در آسایش باشند، و زمین روئیدنیهاى خود را بیرون دهد و او مال را به طور مساوى میان مردم تقسیم نماید . |
هیچ وقت این حرفها رو قبول نداشت.فکر می کرد که اعتقاد داشتن به یک منجی که که هزار سال است در غیبت به سر می برد یک فکر متحجرانه است که فقط قرار است ازنظر روانی ادمهای ساده رو تسکین بده.همیشه به پسرکش می گفت زیر این گنبد کبود فقط خدای هست که این جهان رو افریده اما اداره و اتفاقات و سرنوشت انرا به دست ادمها سپرده.انسانها خودشون دنیا رو می چرخونن و احتیاجی به افسانه دینی نیست.
روی صندلی نشسته بود و خیره به کف سالن شده بود.رفت و امد ادمها و صداهای انجا اصلا نگاه و حواسش را منحرف نمی کردن.فکرمی کرد اگر انروز مثل همیشه خودش می رفت مدرسه دنبال پسرش....
صبح شنبه مثل همیشه پسرک رو برد به مدرسه.موقع خداحافظی بوسیدش و گفت که امروز ظهر کاری داره که نمی تونه بیاد دنبالش.کلی سفارش کرد که حتما از تو پیاده رو بره و از پل عابر هم بره اونور خیابان.از وقتی که پدر ومادر پسرک از هم جدا شده بودن،پسرک خیلی تو خودش بود.زیاد با بچه های مدرسه حرف نمی زد و بیشتر تنها بود.همیشه از خودش می پرسید اگر سرنوشت ادمها دست خودشونه پس چرا پدرم و مادرم سرنوشت خوب رو انتخاب نکردن.
اونروز زنگ اخر دینی داشتند.معلم داشت داستان غیبت رفتن امام زمان را تعریف می کرد.کلی سوال برای پسرک وجود داشت اما خجالت می کشید که بپرسه.نزدیک های زنگ بود که معلم گفت:بچه ها ما باید خواسته هامون رو فقط از حضرت بخواهیم.چون حضرت اونقدر مهربونه که هرچی ازش بخوایم رو اگر چیز خوبی باشه بهمون میده.هر وقت که ارزوی دارید فقط وفقط به ایشون بگید.
پسرک با ترس دستش رو برد بالا و پرسید:ببخشید اجازه؟هرچی که باشه اگر به امام بگیم اونوقت براورده میشه؟معلم جواب داد:اره پسر گلم.هر چیز خوبی که باشه.
مدرسه تمام شد و پسرک داشت به خونه بر می گشت.از توی پیاده رو می رفت توی دلش از امام زمان می خواست که مادرش و پدرش با هم اشتی کنن.می گفت من هیچی نمی خوام جز اینکه مادرم برگرد پیشم.یاد پدرش افتاد که هیچ اعتقادی نداشت.نمی دونست که حق با پدرش یا معلمش اما اون دوست داشت که مادرش برگرده پس دعا می کرد.پیاده رو خلوت بود و اون در خودش غرق شده بود.به سر کوچه ای رسید که پیاده رو ،را قطع می کرد.هنوز غرق افکارش بود.بدون توجه به کوچه داشت رد می شد.که ناگهان صدای یک ترمز شدید همه افکارش رو در انی پاره کرد.
پدر همچنان مبهوت به کف سالن انتظار اورژانس بود.نمی دونست چی کار باید بکنه.وضعیت پسرک وخیم بود و باید سریعا تحت عمل قرارمی گرفت.هیچ کاری از دست پدر بر نمی اومد.وقتی که پرستار بهش گفت پسرتون باید همین الان عمل بشه و احتیاج به اینه که شما فرم رضایت رو پر کنید از پرستار پرسید که زنده می مونه؟و پرستار جواب داد همه چیز دست خداست.فقط از خدا بخواید.
همچنان مبهوت به کف سالن بود.نه قدرت گریه کردن داشت و نه توان صبر کردن.مثل یک کلاف سر درگم بود.از درون مثل یک مار زخمی به خودش می پیچید.خیلی وقت بود که سروقت خدا نرفته بود.یک جورایی دعا کردن یادش رفته بود.با خودش کلنجار می رفت اما هنوز ساکت نشسته بود و منتظر تا خبری بهش بدن.
بهش گفت که برو وضو بگیر و چند رکعت نماز توسل به امام زمان بخون.نظافت چی که داشت کف سالن رو تمیز می کرد همه افکارش رو بر هم زد.سرش رو بالا اورد.نگاهی به نظافت چی انداخت.انگار تازه متوجه شده که کجاست.اشک توی چشماش جمع شد.دست نظافت چی رو گرفت و گفت یک دقیقه پیشم بشین.نظافت چی نشست.بهش گفت که من سالهاست که خدا رو از یاد بردم.من اصلا امام زمان رو نمی شناسم. اگر بخوام دست به دامان امامی که تو می گی بشم مطمئنا او هیچ توجه ای به من نمی کنه چون تا به حال من بهش توجه ای نکردم.نظافت چی دستش رو محکم گرفت و گفت:امام صادق به یکی از پیروانش که خطای رو انجام داده بود فرمود که هیچ وقت و در هر حالتی که هستید از ما اهل بیت رسول خدا روی برنگردانید.میدونی چرا؟چون انها تنها طبیب نفوس و جسم هستند.الان وقت این نیست که بخوای خجالت بکشی و فکر کنی که خدا منتظر از تو انتقام بگیره.همینکه بری دست به دعا دردرگاه خدا برداری،خدا اصلا یادش میره که تو قبلا چی بودی.بلند شو،بلند شو برو وضو بگیر.نماز خومه هم انتهای راهرو سمت راست.برو دست دعا به سوی خدا بردار رو به ابروی امام زمان قسمش بده.انگار یک بغض چندساله اش ترکیده بود.گریه می کرد و التماس.
چند سالی است که از نذر پدر در نیمه شعبان می گذرد.پسرک بزرگ شده و با مادر و پدرش هر سال نیمه شعبان نذر پدر رو توی یک اسایشگاه سالمندان ادا می کنن.پسر همیشه به یاد معلم دینی است که به او یاد داد چگونه دعا بکند و پدر به یاد کسی است که به او راه درست زنده بودن رو نشان داد
نویسنده : احمد مختاری
با سلام خدمت تمام دوستان آدینه یی... امروز کتابی رو برای شما دوستان عزیزم آماده کردم که فکر میکنم بهترین عیدی متناسب با موضوع این وبلاگ هست...
آخرالزمان و امام زمان و مهدوین و آرماگدون و ...
امیدوارم با مطالعه این کتاب به ارزشهایی بیش از قبل روی آورده و در مناجات شبانه خود گوشه چشمی به دوستان آدینه ای و آدینه نویس هم داشته باشید...
یا حق.
همان گونه که غیبت حضرت ولی عصر (عج) به دو بخش صغرا و کبرا تقسیم شده است ظهور آن حضرت نیز به ظهور اصغر و ظهور اکبر تقسیم می شود.
در دوران غیبت صغرا که 70 سال طول کشید، شیعیان توسط چهار نایب حضرت ولی عصر (عج) با امام زمان ارتباط برقرار می کردند و این موضوع از لحاظ ذهنی و فکری اعلام آمادگی برای حضور در غیبت کبرا بود.
ظهور هم، چنین است. در عصر ظهور اصغر هر چند مردم توفیق زیارت حضرت امام زمان (عج) را پیدا نمی کنند ولی حوادثی را مشاهده می کنند که مقدمات ظهور اکبر را مشاهده می کنند تا برای زندگی در آن زمان آماده شوند.
در برخی روایات امام مهدی (عج) را به خورشید فروزان تشبیه کرده اند همچنان که طلوع و غروب اشعه خورشید تدریجی است و هوا به تدریج صبح و روشن و غروب و تاریک می شود. امام مهدی (عج) هم با ظهور اصغر زمینه ساز ظهور اکبر می شوند.
البته برای ظهور مقدس امام زمان (عج) نمی توان زمان خاص تعیین کرد چون فقط اراده خداوند شرط است و لاغیر و خداوند هم فعال لما یرید است. (آیه 107 سوره هود و آیه 1 سوره بروج)
پیش از ظهور آن حضرت مردم به شرایط سختی از ظلم و انحراف مبتلا خواهند شد. و حتی آرزوی مرگ خواهند کرد. این آرزوی مرگ نتیجه فشار سختی هایی است که شخص در جامعه گمراه و منحرف با آن مواجه می شود.
برخی از روایات حکایت از آن دارد که شدت جنگها آن چنان است که دو سوم جمعیت زمین از بین می روند.
حضرت علی (ع) می فرمایند: مهدی (عج) قیام نمی کند تا این که یک سوم از مردم زمین کشته شوند و یک سوم خود بمیرند و تنها یک سوم باقی بماند.
عصر فتنه ها پیش از عصر ظهور است و عصر ظلم پیش از عصر عدالت می باشد و ظهور حضرت مهدی (عج) پیش از قیامت رخ می دهد و لزومی ندارد که نشانه های قیامت بدون هیچ فاصله ای دقیقا نمایان شود.
پس از ظهور و حکومت امام زمان (عج) رجعت رخ می دهد و پس از حکومت دوباره امامان به اذن خداوند و به خواست حضرت حق تعالی روز قیامت فرا می رسد و این وعده حق است و گریزی در آن نیست. تمامی نشانه های ظهور، نوعی خبردادن از آینده است و این خبر از آینده دادن تنها با عنایت خداوند سبحان است که از طریق وحی و الهام و یا راههای دیگر ممکن خواهد شد. چنان که پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار از این ویژگی برخوردار بودند. و در قرآن کریم آیه های 26 و 27 سوره جن آمده است که خداوند دانای غیب است و تنها آنها که مورد رضایت و پسند رسول باشند از آن باخبر می شوند.
جمکرانش را که میشناسی؟ چند بار رفتهای آنجا برای بازگو کردن واگویههای دلت! ... آنجا که رفتهای، به امام زمانت چه گفتهای؟ به قدر و یقین ظهورش را خواستهای، نه؟ که زودتر بیاید...
آه! که چه است این روزها و این لحظهها که نبودن مولا و مقتدایمان چقدر آزارمان میدهد...
چه میگویم؟
نه، اشتباه کردهام، این روزها و این لحظهها چقدر سخت میگذرد که بودن مولایمان و نبودن ما چقدر آزارمان میدهد...
عتبات چه؟ رفتهای؟ به کوفه، شهر بی وفایان و مسجد سهلهاش که اگر خوب گوش کنی، صدای مناجاتش را میشنوی که شیعیانش را دعا میکند...
******
میگویم من و تو که اینقدر دم از عشق مولایمان میزنیم، اینقدر برایش ندبه میخوانیم هر صبحگاه جمعه، هر صبح عید غدیر، هر صبح عید قربان و هر صبح عید فطر؛ ما که هر صبح دستی بر سینه و دستی بر سر آه و ندبه کنان میخوانیم:
«اللهم ارنی الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیدة و اکحل ناظری بنظرة منی الیه و عجّل فرجه و سهّل مخرجه ...»؛ ما که دعای سمات میخوانیم غروب هر جمعه به یادش در هر کجا که دارد این دعا را زمزمه میکند... چقدر با وظایفمان آشناییم؟
می دانی که من و تو به عنوان منتظر مهدی(عج) وظایفی داریم برای خودمان... .
می گویم بیا کمی بیشتر به خودمان فکر کنیم و وظایف مان، نباشد که راه را بی راهه بروییم به خیال راه راست!
برگرفته از persianv.com
در قرآن، آیاتى وجود دارد که ویژگىهاى برشمرده آنها را، مىتوان بر یاران خاص حضرت مهدى(عج) تطبیق داد و در بعضى از روایات نیز، بیان شده که این آیات در مورد مهدى(عج) و اصحابش باشد؛ از جمله مىفرماید:
صلى الله علیه وسلمیا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»؛( مائده (5)، آیه 54.).
براساس این آیه خداوند در آینده جمعیتى را براى حمایت دین بر مىانگیزد و اوصاف کسانى را که باید این رسالت بزرگ را انجام دهند، چنین شرح مىدهد:
1. آنان عاشق خدا بوده و جز به خشنودى او نمىاندیشند. هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنان خدا را دوست دارند. صلى الله علیه وسلمیُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»
2. در برابر مؤمنان خاضع و فروتن هستند. صلى الله علیه وسلمأَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»
3. در برابر ستمکاران قدرتمند هستند. «أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ»
4. جهاد در راه خدا برنامه همیشگى آنهاست. «یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
5. ثابت قدم بوده و از ملامت کنندگان باکى ندارند. «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»
در پایان مىفرماید: «به دست آوردن این امتیازات (علاوه بر کوشش شخصى)، مرهون فضل الهى است که به هر کس شایسته باشد، داده مىشود. «ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ».
در روایتى از امام صادق«ع» اوصافى براى یاران حضرت مهدى بیان شده که با اوصاف مذکور در آیه هماهنگ است( بحارالانوار، ج 52، ص 308.).
موضوع محل اقامت و سکوت امام مهدی(ع) در زمان غیبت از جمله موضوعهایی است که ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوی مورد پرسش قرار میگیرد.
پیش از پاسخگویی به این پرسش یادآوری این نکته ضروری است که برای غیبت امام مهدی(ع) دو معنا قابل تصور است:
نخست ناپیدا بودن امام؛ یعنی اینکه آن حضرت در دوران غیبت از نظر جسمی از دیدگان مردم به دور است و و اگر چه آن حضرت مردم را میبیند و از حال آنها باخبر میشود، ولی کسی توان دیدن ایشان را ندارد.
دوم، ناشناس بودن امام: در این فرض آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور مییابد و با آنها مواجه میشود، ولی کسی او را نمیشناسد و به هویت واقعیاش پی نمیبرد
1. محلهای دور دست و ناآشنا برخی از روایات، محل خاصی را برای اقامت امام مهدی(ع) تعیین نمیکنند و جایگاه ایشان را در بیابانها و کوهها، مکانهای دوردست و محلهایی میدانند که هیچ کس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی که از خود آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار میفرماید:
«ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت که هرگز با قومی که خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت کرده، برای آنها در دنیا و آخرت، بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناک در انتظار آنان است، همنشین نباشم و به من دستور داد که برای اقامت، کوههای سخت و سرزمینهای خشک و دور دست را برگزینم».
2. محلهای خاص و شناخته شده در برخی روایات، از مکانهایی خاص به عنوان اقامتگاه امام مهدی(ع) در دوران غیبت یاد شده است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) مدینه
در برخی روایات، از مدینه منوره به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) یاد شده است. در روایتی که از امام محمد باقر(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم:
صاحب این امر ناگزیر از کنارهگیری است و او در [زمان] کنارهگیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.
ب) کوه رضوی
برخی روایات، «کوه رضوی» در نزدیکی مدینه را پناهگاه و اقامتگاه امام عصر(ع) معرفی کردهاند.
در دعای ندبه نیز از این مکان نام برده شده است.
یاقوت حموی در مورد منطقه «رضوی» مینویسد:
«رضوی، کوهی است میان مکه و مدینه در نزدیکی ینبع و دارای آب فراوان و درختان زیادی است. کیسانیه میپندارند که محمد بن حنفیه در آنجا زنده و مقیم است».
گفتنی است در احادیث فراوانی، از «رضوی» یاد شده و از آن بسیار ستایش شده است.
ج) ذی طوی
مکان دیگری که در روایات از آن به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) یاد شده، «ذی طوی» است. «ذی طوی»، نام کوهی در اطراف مکه است. در روایتی که از محمد باقر(ع) نقل شده، چنین آمده است:
«صاحب این امر را در یکی از این درهها غیبتی است. [در این حال، آن حضرت...] با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره کرد».
گفتنی است در دعای ندبه نیز به نام این مکان اشاره شده و در برخی روایات، از همین منطقه به عنوان محل تجمع یاران امام مهدی(ع) یاد شده است.
یا حق.